موسم خزان است، که
آنرا پائیز نیز مینامیم. فصل معتدلی که تابستان را پشتسر میگذارد و زمستان را پیش
روی دارد. ما که در نیمکرهٔ شمالی زندگی میکنیم، موسم پائیز را در ماه مهر خیر
مقدم میگوییم. برای کسانی که در نیمکرهٔ جنوبی عمر خود را سپری میکنند، برگریزانِ
خزان را در ماه فروردین جشن میگیرند. این زمانی است که توش و توان آفتاب افول میکند
و هوا به سردی میگراید. روزها کوتاه و شبها هر آینه کشش بیشتری مییابند، تا اینکه
زمستان سر رسد و زمان تاریکی را به حد اکثر برساند. هوای گرم پایان میپذیرد و
هوای سرد خود را برای ورود آماده میسازد. این فصل یا موسم هنگامهٔ خزان است. موسم
خزان در زبانهای مختلف واژهٔ خود را دارد. به عنوان مثال، این فصل به زبان پارسی خزان، به انگلیسی فال یا آتوم، به اسپانیائی اوتونیو، به عربی خریف، به آلمانی
هربست، به فرانسه اوتومن، و به ترکی سُنباهاش خوانده میشود.ا
پائیز رسیده است.
آفتاب داغ تابستانی رنگ بر گرفته، چرا که خورشید درخشش پیشین را ندارد، و یا در زیر
ابرها پنهان شده است. شب زودتر از پیش فرا میرسد و عمر روز کوتاه میشود. رنگهای
روشن به تیرگی میگرایند و آن تابش قدیم را ندارند. رویهٔ زمین پوشیده از برگهای
درختان است. گلبرگهای رنگارنگ همراه با برگ درختان و سایر سبزینهها به رنگهای
متفاوت، رویهٔ زمین را زیبا کردهاند.ا
رنگ برگ پاییزی پدیدهای
است که بر برگهای معمولاً سبز بسیاری از درختان و درختچههای برگریز تأثیر میگذارد
و باعث میشود که آنها در درازای چند هفته در موسم پاییز، سایههای مختلفی از زرد،
نارنجی، قرمز، بنفش و قهوهای را به خود بگیرند.ا
پائیز با باد و تندباد
آغاز میشود، و این طوفان شاخهها را میشکند و برگها را میریزد. این غروب و یا
پایان یک دوره است. دورهای که با بهار آغاز شد و در تابستان به اوج خود رسید. در
حقیقت ماموریت موسم پائیز این است که آنچه را که در بهار گذشته آغاز شده و در تابستان
رشد کرده به دوری بریزد و زمین را لخت کند، تا زمستان با باران و برف خود آنرا شستُشو
دهد و برای شکوفائیِ نسل دیگری آماده سازد.ا
موسم خزان زمانی است
که در میان پهنهٔ بینهایتِ کهکشان، دنیای کوچک ما عشقش را به آسمان هدیه داده تا
زمستان فرا رسد و با ریزش چکههای بهشتی زمین را بارآور کند، تا در موسمی دیگر و
در زمانی دیگر که بهار نام گرفته، خاکِ پُربار زایشِ خود را از سر گیرد.ا
باد میوزد و برگهای درختان را به هر گوشهای پرتاب میکند. برگها به شاخهها بدرود میگویند و از آنها جدا شده به زمین میریزند. باد خاک را به روی برگها و شاخهها پخش میکند، تا تجزیه شوند و به خاک قوت و نیرو دهند. و آنگاه است که خاک ملکولهای تجزیه شدهٔ برگ را در خود نگاه میدارد، تا بذری و دانهای فرا رسد و آنرا رشد دهد، و به درختی و گیاهی و سبزینهای تبدیل کند. و هنگامی که این کودک نونهال از دل خاک بیرون آید، و سبزهای، چمنی، پرچینی، درختی، گیاهی شود، آنگاه است که میتواند سایهای برای آسودن و آرمیدن، و میوهاش خوراکی و قوتی برای گرسنهای باشد، و یا لانهٔ پرستوئی را در بر گیرد.ا
No comments:
Post a Comment