اندیشمند بزرگترین احساسش عشق است و هر عملش با خرد

Monday, May 28, 2012

رنگها


نژادهای دنیا بر اساس رنگ پوست به شش دسته تقسیم شده ا‌ند؛ سپید، سیاه، سرخ، زیتونی، زرد، و قهوه‌ای. البته تمام این رنگها به غیر از رنگ نخست را رنگین پوست مینامند، مانند اینکه بگویند که سپید رنگ نیست. در حقیقت از نظر علمی‌ آنچه رنگ نامیده نمی‌شود سیاه است، که طبق تعریف؛ سیاه عدم وجود رنگ است. چرا که این رنگ هر نوری را جذب می‌کند و چون از آن نوری منعکس نمی‌شود طیفی از نور بر نمیگردد که تشکیل رنگ بدهد. عامل اصلی‌ تغییر رنگ پوست ملنین نام دارد. ملنین با جذب تابش نور خورشید از پوست محافظت می‌کند. بر اساس مطالعه دیرین شناسان، حدود یک میلیون و نیم سال پیش به دلیل خشکسالی شدید جنگلها تبدیل به صحاری شدند و بشر اولیه (همینیدس) با از دست دادن موی بدن خود، بالاجبار پوستش در زیر تابش نور بیش از اندازه UV-B (تابش زیاد اشعه ماورأ بنفش) دریافت کرد. حدود پنج میلیون سال پیش زمانی‌ که انسان از شمپانزه منشعب شد، پوست بدن انسان سپید و در زیر انبوه مو مخفی‌ بود. بر اثر تعرق و تهویهٔ پوست، موی بدن کم کم ریزش کرد و پوست برای دفاع از خود به تیرگی گرائید. تیرگی پوست به رنگ پوست افریقائی تبارها در آمد و تا بیشتر از یک میلیون سال پیش این رنگِ قالبِ پوستِ انسان بود. بین هفتاد تا صد هزار سال پیش گروهی به سمت شمال که تابش آفتاب ملایم تر بود مهاجرت کرده، به منظور حفظ بدن در مقابل سرما پوشش و لباس را اختراع و در نتیجه پوست بدن آنها نیز به رنگ روشن تری تغییر پیدا کرد. این بود تاریخچه مختصری از رنگ پوست که امروزه (و از قرنها پیش) دلیلی‌ برای برتری نژادی شمرده میشود.







دلیل عنوان این موضوع تشدیدی است که در سالهای اخیر در تئوری های برتری نژادی انجام گرفته که البته عامداً و به دلیل افت های سیاسی-اقتصادی صورت گرفته است. اقتصاد سرمایه داری برای رهائی از آنچه که به شکوفائی و افول و یا رونق و رکود مشهور شده است ابزارهائی دارد که در زمان رکود اقتصادی از آنها استفاده می‌کند. یکی‌ از آنها جنگ است، و برای تولید جنگ تولید دشمن ضروری است. ساده ترین فرم دشمن تراشی حمله به فرهنگ، نژاد، و رنگ پوست ملیت هاست. برای آرام نگاه داشتن مردمِ دولتِ جنگ طلب، بر کشیدنِ تفاوت های نژادی همیشه مطلوب بوده است. زمانی‌ که از تروریست اسلامی صحبت میشود، نمایان کردن شکل این افراد که عموما رنگ تیره ای دارند ضروری است. جالب اینجاست که زمانی‌ که رهبر این دولت خود رنگین پوست است، باز هم این حربه کار می‌کند! قالب سپید پوستان آمریکا به برتری نژادی اعتقاد دارند، حتی اگر در آمارهای روزمره تظاهر (به قول معروف) به “کوررنگ” بودن، یعنی به رنگ پوست اهمیت ندادن، میکنند. از زمانی‌ که اوباما به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب شده است، این پدیده کاملا مشهود است. گر چه اوباما از یک سیستم حمایت می‌کند که همانی است که سپید پوستان مورد علاقه‌شان است، ولی‌ رنگ پوست او هیچگاه از انظار محو نشده است! اخیراً و به دلیل‌ تغییری که در قرن بیست و یکم در شرف وقوع است، که تبدیل اکثریت به اقلیت و بر عکس است، مشکل جدیدی جلوی پای برتری طلبان گذاشته شده است.

بومیان حدود دوازده هزار سال پیش به قاره آمریکا مهاجرت کردند. این اقوام که به سرخپوست شهرت پیدا کردند در واقع‌ اولین کسانی‌ بودند که به کشف این قاره رسیدند. بعد از سال ۱۴۹۲، هجوم استعماری اروپائیان به این قاره شروع شد که با نابودی کامل فرهنگ و زندگی‌ بومیان انجامید، و با کشتار های دست جمعی‌، اروپائیان این سرزمین را تصاحب کردند. اسپانیا که بر اثر حمله چند قرن پیشترِ مورها (مسلمانان خاورمیانه) در طی قرون تغییر رنگ پوست داده و رنگ اکثرشان از سپید تیره تر بود، با التقاط با بومیان رنگ های تیره تری به وجود آوردند. سالیان دراز حکومت در قسمت های مرکزی و جنوبی آمریکا رنگ پوستهای جدیدی به وجود آورد. اروپائیان سایر کشورها از سمت شمال و شمال شرقی‌ به تسلط گری پرداختند. با اینکه قرنها بردگی افریقائیان در اروپا بصورت تجارتی پُر منفعت ادامهٔ داشت، به دلیل قوانین شدید از امتزاج سپید پوستان و سیاه پوستان جلوگیری میشد. پس از قرارداد ۱۷۸۳ پاریس، آمریکا مستقل، و بصورت کشوری با سه رنگ مشخص سرخ، سپید، و سیاه (به جای سرخ، سپید، و آبی!) در آمد که اکثریت با سپیدان بود. پس از تصاحب کالیفرنیا و تکزاس و سایر ایالتهائی که در دست مکزیک بود، رنگ جدیدی به این سه رنگ اضافه شد. با تصاحب فیلیپین و سرزمینهای پلنزی در جزایر اقیانوس آرام، رنگهای متنوع تری افزوده شد. ولی‌ کماکان، اکثریت با رنگ سپید بود.

بر طبق آمار جمعیت سال ۲۰۰۰، ۷۵% جمعیت آمریکا خود را سپید خواندند. ۱۲% اسپانیائی تبار و به همین درصد افریقای تبار، ۴% آسیائی (از مردم آسیای جنوبی و آسیای غربی)، و ۲% خود را از امتزاج بیش از دو نژاد معرفی‌ کردند. گر چه ۷۵% سپید پوست جمعیتِ کثیری را تشکیل میدهد، باید توجه داشت که کسانی‌ که در گروه های دوم تا چهارم قرار نمیگرفتند، سپید محسوب شده بودند. به عنوان مثال، مردم خاورمیانه تبار و کسانی‌ که از قسمت های جنوبی روسیه بودند در این دسته جای گرفته بودند. همچنین مذاهب مسلمان، جهود، زردشتی که کشور منبع را اعلام نکرده بودند جزو گروه سپید قرار گرفتند. در سال ۲۰۱۰، در صد سپید از ۷۵ به ۷۲ تقلیل پیدا کرده بود. با توجه به این توضیحات، جمعیت سپید آمریکا (که می‌توان آنرا اروپائی تبار خواند) از ارقام ذکر شده بسیار کمتر، و هر آینه رو به نقصان است. جمعیت سپید پوست کالیفرنیا در سال ۲۰۱۰، ۵۶% بوده است، که مجداداً با توجه به شرایط بالا، جمعیت اروپائی تبار به اقلیت تبدیل شده است.

نتیجه ای که از این مطالب می‌توان گرفت این است که دولت آمریکا دیگر مانند سابق قدرت استفاده از حربهٔ رنگ پوست برای برانگیختن مردم را ندارد. تقسیم بندی بر اساس رنگ پوست (که البته با توجه به اختلاط پی در پی نژادها بسیار مشکل خواهد بود، مگر آنکه مجددا همه را سپید قلمداد کنند) یا به ضرر طبقه حاکم به انجام می‌رسد، و یا آنکه باید چنین تقسیم بندی ابلهانه ای را به چرخه تاریخ وا گذار کنند. بالاخره بشر به جایی خواهد رسید که بجای تعیض بر اساس تقسیم بندی نژادی، مادی، جنسی‌، و یا اقلیمی، برابری را در سر رشتهٔ فعالیتهای خود قرار دهد.