منتقدین نورمبرگ
در طول سالها، نورمبرگ مورد انتقاد بسیاری قرار گرفته، که این
انتقادات به سه دسته تقسیم میشوند: محاکمه در حقیقت خیمه شب بازیِ پیروز در جنگ بود؛
بعضی از مدافعین به جنایاتی محکوم شدند که در زمان ارتکاب، آن اعمال جرم نبودند (که
شامل قوانین عطف به ماسبق میشد)؛ و سوم آنکه متفقین نیز جنایات بیشماری را مرتکب شدند
و هیچ گونه حقی برای محاکمه مدافعین نداشتند (خود نیز آنرا انجام دادهای).
آیا نورمبرگ قضاوتِ پیروز علیه شکست خورده بود؟ به این معنی که
آیا نورمبرگ انتقام برندگان جنگ بود که در لباس حقستانی از بازندگان ارائه شد؟ استدلالاتی
موجود است که از چنین ایدهای پشتیبانی میکنند. به عنوان مثال، محاکمات بر طبق قوانین
متداول قضایی اجرا نشدند. براستی، بند ۱۹ منشور لندن عنوان میکند که: "دادرسی
نباید بر مبنای صرفا شواهد تکنیکی باشد، بلکه به فوریت روشهای غیر تکنیکی را اِعمال،
و شواهدی را که از نظر اثباتی دارای ارزش هستند به کار گیرد." علاوه بر آن، در
مواردی شواهدی ارائه میشد که مدافعین و وکلای مدافع آنها از وجود آن مدارک مطلع نبودند.
این بر خلاف قوانین جنائیِ کشف مدرک در آمریکاست، گرچه قضات نورمبرگ به شگفت زده کردن
مدافعین با ارائه چنین مدارکی به عنوان یک شیوه دادرسی اعتقاد داشتند.
دادگاه نورمبرگ محصول دادرسیِ ناکاملِ انسانِ ناکامل بود، که از
دو جنبه متفاوت حقوقی، حقوق قضایی آمریکا و انگلیس، و نظامنامه ناپلئونی فرانسه و
روسیه نشأت گرفته بود. با این وجود، شواهد بیشماری نماینگر آن است که این دادرسی منصفانه
و بر حق بوده است. کمترین واقعیت اینکه از ۲۲ نفری که در دوره
نخست محاکمه شدند، سه نفر آنها –"هنز فریش"، "فرنز ون پپن"، و
"هجلمر شخت"- آزاد شدند. گذشته از این، چنانکه "کلوکرسی" در سال
۱۹۴۷ اعلام کرد، قدرتهای بزرگ میتوانستند به این عنوان که جنایات به هر صورت انجام
گرفته بودند، برای متهمین بلافاصله رای صادر کنند. به جای آن، دادرسان با صرف وقت و
زحمت زیاد، و با تشکیل پرونده مدارک بیشماری
را ثبت کردند، دستوری که کسانی که مایلند جانیان جنگی آمریکا را مورد محاکمه
قرار دهند میتوانند سرمشق خود قرار دهند.
آیا مدافعین دادگاه نورمبرگ بر طبق قوانین عطف به ماسبق محاکمه
شدند؟ آیا در زمانیکه نازیها اقدام به جنگ کردند تهاجم نظامی جرم محسوب میشد؟ همان
گونه که قبلا اشاره شد، تعداد بیشماری، از جمله وزیر جنگ "ستیمسون" باور
داشتند، و هنوز هم عدهای باور دارند، که گر چه چنین قانونی هیچ کجا ثبت نشده بود،
ولی از نظر عرفی این اصل پذیرفته شده بود، بخصوص که در پیمان "کلاگ-برایند"
که آلمان آنرا امضا کرده بود این مورد تثبیت شده بود. نورمبرگ در واقع نخستین کوشش
بینالمللی بود که رهبران یک کشور را در این مورد مسئول شناخت.
سرانجام، آیا متفقین که خود میتوانستند به عنوان جرائم جنگی
تحت پیگرد قانونی قرار بگیرند صلاحیت این را داشتند که سردمداران آلمانی را محاکمه
کنند؟ اشاره کسانی که چنین انتقاداتی داشتند به رفتار شنیع فرانسویان با زندانیان
آلمانی، ویران ساختن شهرهای آلمان و ژاپن با بمبهای آتشزا (که در نتیجه آن صدها هزار
نفر کشته شدند)، و انهدام دو شهر هیروشیما و ناکازاکی با بمبهای اتمی بود. گروهی امیدوار
بودند که چنانچه یک دادگاه بینالمللیِ قوانین جنائی بر قرار میشد، در اولین دستورالعمل
خود رسیدگی به استفاده از بمبهای دهشتناک اتمی روی ژاپن را قرار میداد. همانطور که
میدانیم، چنین موردی پیش نیامد. اما این پرسش همچنان باقی است: آیا جنایات متفقین
بر علیه مثلث شکست خورده به خوفناکی جنایات دشمنانشان نبود ، و ارزش قضاوت کمتری داشت؟
به نظر من جنایات رژیم نازی آنچنان گسترده، شنیع، و بیسابقه بودند
که یک پاسخ بیسابقه بینالمللی نیز طلب میکردند. تنها یک تسویه حساب حقوقی بینالمللی
میتوانست عدالت را به روابط بشری باز گرداند. البته این بدین معنی نیست که جنایات
آمریکا و متفقین، از جمله ریختن بمبهای آتشزا بر سر مردم و نابودی هیروشیما و ناکازاکی
با بمب اتمی، نباید در یک دادگاه بینالمللی مورد قضاوت قرار گیرد.
امروزه نیز میتوان چنین پرسشی کرد. آیا جنایات القاعده در یازده
سپتامبر کسانی را که باعث شکنجه و ناپدید شدن هزاران نفر در جنگ علیه ترور شدند تبرئه
میکند؟ پاسخ من منفی است. البته یازده سپتامبر پدیدهای زشت و توسط عاملین پلیدی
بود، به مثابه بمبباران کردن بازارها و مساجد، و آدمدزدی و قتل که شبکه های ترریستی
امروزه انجام میدهند. اما هیچکدام از این اعمال جنگهای خانمانسوز، زندانی کردن، و شکنجههائی
را که دولت آمریکا بر علیه مردم خاورمیانه و آسیا و شمال آفریقا اِعمال میکند توجیه
نمیکنند. به همین منوال، حمله یازده سپتامبر به هیچ نحوی سیاستهای سرکوب کننده دولت
آمریکا بر علیه مردم خودش را توجیه نمیکند.
چند توضیح پایانی
در خلال خواندن مدارک دادگاه نورمبرگ، انسان با درد و عذاب انسانی،
و همچنین با جنایاتی روبرو میشود که ورای هر تصوری است: صدها هزار نفر که به منظور
پاکسازی نژادی جان باختند، که نخست به منظور
پاکسازی نژاد آریایی از هر گونه ناتوانی جسمی و ذهنی بود؛ ملیونها نفر که در هر دو
سوی جبهههای جنگ به دلیل پرتاب بمب به شهرهایشان جان خود را از دست دادند؛ دهها میلیون
نفر که با گاز، گلوله، و یا بیگاریکشیِ دولت نازی کشته شدند؛ و تعداد مشابهی که در
جنگ و یا به دلیل حضور در جبهه جنگ جان باختند. در نهایت، بین شصت و پنج تا هشتاد میلیون
انسان در جنگ جهانی دوم جان خود را از دست دادند. پس از گذشت دههها، کشتگان به ما
همچنان خیره شده اند، و ما در اندیشهایم که چگونه ظلمی که بر آنها رفت در دادگاه
نورمبرگ داوری شد.
ظلمی که بر انسانها میرود زمانی که در مورد خاصی بحث و بررسی
میشود به نظر قابل درکتر از ظلمی میاید که به طور عمومی و به یک جمعیت رفته است.
در حالیکه، شمارش گروه عظیمی که کشته و یا زخمی و یا ناپدید شدند انسان را به حیرت
وا میدارد.
آنگاه ما میتونیم به سرنوشت مردی به نام "دلاور" پی
ببریم، که یک راننده تاکسی از شهر کوچکی در جنوب افغانستان بود. یکی از رهبران پارتیزانی
:دلاور" را به نیروهای آمریکائی فروخت
تا بتواند در آینده از این نیروهای اِشغالگر سود ببرد. سربازان آمریکائی
او را با دستبند از سقف سلولش آویزان کردند، و به مدت چند روز پاهای او را میزدند،
تا جایی که پس از شکنجه زمانی که به او فرمان دادند که مقابل آنها زانو بزند، زانوان
او دیگر خم نمیشدند. او تنها در حالیکه در سلولش زنجیر شده بود ایستاده مُرد. پزشک
قانونی که از او کالبد شکافی به عمل آورد وضعیت پاهای او را "خمیرمایه"
توجیه کرد.
ما میتوانیم در مورد "دلاور" بخوانیم و عکسالعملی
همچون انزجار و یا دهشت نشان دهیم. اما چگونه میتوانیم یک میلیون "دلاور"
و یا هشتاد میلیون را قیاس کنیم؟
آنچه که ایالات متحده در جنگ علیه ترور انجام داده با جنایات
جنگ دوم قابل قیاس نیست. اما این به هیچ وجه نمیتواند درد و عذاب کسانی را که افراد
خانوادهشان را در یک برخورد هواپیماهای بدون سرنشین از دست دادند، یا به یک مرکز بازخواست
نامعلوم منتقل شدند، یا شکنجه شدند، یا مجبور شدند که خانه و کاشانه خود را برای همیشه
ترک کنند، بکاهد. لطفا آنها را گروهی در نظر نگیرید، بلکه درد آنها را بطور تک تک لمس
کنید. و زمانی که آنها به دلیل جنایاتِ مقامات بالای حکومتی رنج میبرند، سزاوار این
هستند که واقعیات در مورد آنها گفته شود، و بزهکار کیفر خود را ببیند. آنها به عدالت
نیازمندند.
ادامه دارد