ایران و چین
©
Fotolia / Curioso Photography
12:19
09.07.2020دریافت لینک کوتاه
قاسم محبعلی، کارشناس سیاست خارجی و دیپلمات سابق ایرانی اظهار داشت در رابطه با انعقاد قرارداد ۲۵ساله با چین، نگرانی اساسی آن است که روابط ایران و چین متوازن نیست و ایران به سبب تحریمها، انتخابهای جایگزین ندارد. همین امر سبب میشود تا کفه ترازو به نفع امتیازگیری چین سنگینتر شود.
به گزارش اسپوتنیک به نقل از شرق،
برنامه همکاریهای جامع (۲۵ساله) ایران و چین بار دیگر تبدیل
به نگرانی عمومی در سطح جامعه شده است. ابعاد مختلفی که در پیشنویس نهایی آن به
نگارش درآمده و به بیرون درز کرده است، نگرانیهایی جدی در مورد شیوه همکاری ایران
و چین ایجاد کرده است و کارشناسان و متخصصان هشدار میدهند که اگر نسبت به مواردی
که در این پیشنویس آمده (این پیشنویس را ایران تهیه کرده و هنوز به تأیید چین
نرسیده است، بنابراین نمیتوان آن را نهایی قلمداد کرد) اصلاحات جدی صورت نگیرد و
دقت کافی به کار گرفته نشود، میتواند به زیان ایران تمام شود.
ادله اصلی این سخن، شرایط کنونی
ایران در بازپرداخت بدهی، عدم توازن بین ایران و چین و همچنین سابقه چین در
قراردادهای خود با ایران و دیگر کشورها بیان میشود. هرچند نمیتوان نادیده گرفت
که وجود توافقنامههای راهبردی و بلندمدت بین دو کشور، امری مطلوب شناخته میشود
و میتواند چشمانداز برنامهریزیهای آتی محسوب شود، بااینحال، اما و اگرها در
این زمینه کم نیست. یکی از مهمترین مسائلی که بهانه نگارش این گزارش شد، سرمایهگذاریهایی
است که در این توافقنامه در بخشهای اقتصادی ایران بهویژه بنادر در نظر گرفته
شده است. از این مورد البته عامه مردم «فروش جزیره کیش» یا مصادره بنادر ایران یاد
میکنند. هرچند این تفکر تا حد زیادی بدبینانه است اما در این گزارش تلاش کردیم
به سابقه سرمایهگذاری چین در بنادر جهان و شگردی که در قراردادها به نفع چین در
نظر گرفته شد، اشاره کنیم. در گزارشی که در تارنمای معاونت دیپلماسی اقتصادی وزارت
امور خارجه منتشر شده به مواردی اشاره شده است که این نگرانی را تشدید میکند. در
بخشی از این گزارش به نوع سرمایهگذاریهای چین در بنادر کشورهایی چون میانمار،
بنگلادش، سریلانکا، مالدیو و پاکستان اشاره شده که برای دیگر کشورها، بیمهایی را
ایجاد کرده است.
برای نمونه، در روند سرمایهگذاری
چین در سریلانکا، بهدنبال شکست راجاپاکسا در انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۵ دولت جدید سریلانکا بهمنظور پرهیز از اعلام ناتوانی در بازپرداخت
یک میلیارد دلار وام دریافتی قبلی از چین و متعاقب مذاکرات طولانی با پکن سرانجام
در سال ۲۰۱۷ با اجاره ۹۹ساله بندر همبنتوتا بههمراه ۱۷ هزار جریب اراضی مرغوب از حاشیه بندر به یک شرکت دولتی چینی موافقت
کرد. این معامله آغازگر مباحث داغ در باب ماهیت پیشنهادات توسعهای چین شد و برخی
تحلیلگران از این موافقتنامه بهعنوان «معامله بدهی در مقابل سهم» یاد کردند.
همچنین در ماه می۲۰۱۳ مدیریت بندر گوادر به شرکت هلدینگ
بنادر فرامرزی چین اعطا شد. در سال ۲۰۱۵ اعلام شد که فاز دوم بندر گوادر بههمراه جادههای دسترسی و یک
فرودگاه بینالمللی بهعنوان بخشی حیاتی از کریدور اقتصادی چین – پاکستان با
سرمایهای معادل ۱.۲ میلیارد دلار توسط چین تأمین مالی
و ساخته خواهد شد.o
در همان سال مدیریت بندر و دوهزارو ۲۸۲ جریب اراضی حاشیه بندر بهمنظور ایجاد منطقه آزاد تجاری بهطور
رسمی و بهمدت ۴۳ سال به اجاره چین درآمد. اکنون
گلایه و شکایتها از آنچه «معاملات گرانتر از ارزش واقعی و به نفع چین» خوانده
میشود نهتنها در سطح مردمی بلکه در بین محافل رسمی و حکومتی پاکستان شنیده میشود.
نکته جالب آن است که در نتیجهگیری این گزارش اینچنین از همکاری ایران و چین یاد
میشود: «...نقطه تاریکتر تأمین مالی چین اعمال نرخهای بالای بهره وامهای
اعطایی منجر به انباشت بدهی است که میتواند کشورهای دریافتکننده را در معرض
ناتوانی در بازپرداخت دیون و درخواست بستههای نجات مالی از بانک جهانی یا صندوق
بینالمللی پول یا گردننهادن به قراردادهایی با برچسب «مبادله بدهی با سهام» قرار
دهد».
توازن بین ایران و چین برقرار
نیست
حال توجه بیشتر
بر تحلیلهای کارشناسی در همکاری بلندمدت با چین، بیش از پیش حس
میشود. قاسم محبعلی، کارشناس سیاست خارجی و دیپلمات سابق در گفتوگو با «شرق» با
تأکید بر اینکه روابط راهبردی و استراتژیک با کشورهایی که تبادلات بالای اقتصادی و
تجاری با آن داریم، ضروری است، میگوید: در رابطه با انعقاد قرارداد ۲۵ساله با چین، نگرانی اساسی آن است که روابط ایران و چین متوازن
نیست و ایران به سبب تحریمها، انتخابهای جایگزین ندارد. همین امر سبب میشود تا
کفه ترازو به نفع امتیازگیری چین سنگینتر شود.
محبعلی ادامه میدهد: ایران به
سبب تحریمها، احتمالا قدرت بازپراخت هر نوع سرمایهگذاری در کشور را بهسختی
خواهد داشت. در چنین شرایطی، قطعا کشوری مانند چین، مابازای سرمایهگذاری که در
پروژههای ایران خواهد داشت را مطالبه خواهد کرد. این امر میتواند در آینده برای
ایران مشکلاتی را ایجاد کند. این کارشناس سیاست خارجی و دیپلمات سابق میافزاید:
چنین رابطهای بهنوعی رابطه یکطرفه خواهد بود و امکان امتیازگیری از سوی این
کشور را فراهم میکند. به تعبیری دیگر، قدرت بازی و انعطاف از آن چین خواهد بود و
نه ایران.
سابقه نگرانکننده چین برای سرمایهگذاری
در بنادر
محبعلی با اشاره به سابقه چین در
بنادر کشورهای دیگر، میگوید: سرمایهگذاری چین در بنادر برخی کشورها از جمله
سریلانکا و ناتوانی در این کشور برای پرداخت بدهی، موجب شد که یکی از مهمترین
بنادر این کشور بهصورت اجاره ۹۹ساله در اختیار چین قرار گیرد.
اکنون این نگرانی در مورد پاکستان و حضور چین در بندر گوادر نیز وجود دارد. سرمایهگذاری
چندمیلیوندلاری چین در گوادر، احتمالا قابلیت بازگشت از سوی پاکستان را ندارد و
همین امر تهدیدی برای این کشور محسوب میشود. حال در شرایطی که ایران در بازپرداخت
بدهیهای احتمالی خود بهویژه در شرایط تحریم، دچار چالش جدی است، طبیعتا چین طبق
روالی که در دیگر کشورها در پیش گرفته، مابازای بدهی را تملک داراییها و سرمایههای
داخلی در نظر میگیرد.
امتیازگیری چین در میادین نفتی و
گازی و همینطور بنادر و جزایر جنوبی ایران نیز میتواند یکی از نگرانیها باشد.
بنابراین انعقاد قرارداد با چین هرچند مناسب است، اما بسیار احتیاطبرانگیز است.
این دیپلمات سابق تصریح میکند: در پیشنویسی که بهصورت محدود در مورد این
قرارداد منتشر شده، به همکاریهای نظامی، دفاعی و امنیتی نیز اشاره شده است. همین
مسئله این نگرانی را ایجاد میکند که در خلیج فارس و دریای عمان که محل رقابت چین
و آمریکاست، چین مابازای بدهیهای ایران را ایجاد پایگاه اقتصادی یا نظامی در
جزایر جنوبی ایران قرار دهد. او با بیان اینکه احتمالا این پیشنویس تبدیل به
قرارداد نخواهد شد، ابراز امیدواری کرد: این پیشنویس، صرفا پیشنویس طرف ایرانی
است که ممکن است مورد توافق چین قرار نگیرد.
بنابراین احتمالا تغییراتی در آن
ایجاد شود. علاوه بر آنکه مشخص نیست این پیشنویس تبدیل به قرارداد، تفاهمنامه،
نقشه راه یا موافقتنامه دوستی شود. هر کدام از این موارد، هم از نظر حقوقی و هم
از نظر اثرگذاری، کاملا متفاوت هستند. این کارشناس سیاست خارجی در ادامه سخن خود
به یک تجربه موفق در ایران اشاره کرده و میگوید: در تاریخ بهترین موافقتنامه
دوستی که ایران امضا کرده، موافقتنامه دوستی پس از کودتای مصدق با آمریکا بود که
کارشناسان و دیپلماتهای خبرهای، شرایط کاملا متوازنی را بین ایران و آمریکا در
نظر گرفتند. موافقتنامه مودت، تا همین یک سال پیش و قبل از خروج آمریکا از آن، در
دادگاههای بینالمللی منشأ اثر بود و ما توانستیم در یک دعوای حقوقی، رأی به نفع
ایران بگیریم. بنابراین باید به دنبال آن باشیم که هر نوع قراردادی که منعقد میشود،
توازن بین دو کشور را در نظر داشته باشد. بااینحال او تأکید دارد که احتمالا چنین
قراردادی بهسبب ملاحظاتی که ایران در روابط خارجی و داخلی دارد و همینطور
ملاحظات کشور چین، منعقد نشود.
او در ادامه میگوید: به نظر میرسد
این قرارداد بهعنوان یک ابزار تبلیغاتی از سوی ایران و چین در مقابل رقبای مقابل
مثل آمریکا، عربستان و امارات به کار گرفته و منجر به امتیازگیری شود. بنابراین
بعید است که به یک قرارداد یا موافقتنامهای تبدیل شود که به امضای دو کشور میرسد.
محبعلی با تأکید بر اینکه از منظر حقوقی، نظر مجلس شورای اسلامی در قرارداد
یا موافقتنامه ضروری است، ادامه میدهد: از نظر قانونی، قرارداد و موافقتنامه
باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد و فقط تفاهمنامه یا نقشه راه که جنبه
اجرائی ندارد، میتواند بین دولتها امضا شود. البته مواردی که در تفاهمنامه به
مرحله اجرا میرسد نیز باید حتما به تأیید مجلس شورای اسلامی برسد.
سابقه چین در شراکت، احتیاطبرانگیز
است
مسعود دانشمند، فعال اقتصادی و عضو
اسبق اتاق بازرگانی ایران نیز میگوید: چین در مشارکت اقتصادی و سرمایهگذاری
در کشورها دارای سابقه درخشانی نیست و تمامی تجهیزات و سرمایه را از چین وارد کشور
میزبان کرده است و استفاده از نیروهای بومی یا تخصصهای داخلی را به کل کنار
گذاشته است.
این فعال اقتصادی با اشاره به
دکترین چین میافزاید: دکترین چین تمرکز بر منافع این کشور بدون توجه به کشورهای
دیگر است. این سابقه در مورد ایران نیز رخ داده است و هرگاه کمی هوا تیره و تار
شده، ایران را ترک کردهاند. خروج چین از کنسرسیوم فاز ۱۱ پارس جنوبی و همینطور زیانهایی که در قرارداد با میدان آزادگان
شمالی ایجاد کرد (عدم برداشت ایران از این میدان مشترک به نفع کشور مقابل تمام
شد)، دو نمونه بازر خلف وعده و بیتوجهی به کشور میزبان است.
بر همین اساس دانشمند تأکید دارد که
با چنین سابقهای ضروری است که قرارداد بلندمدت و راهبردی بین ایران و چین، با
تمامی ملاحظات و محکم، منعقد شود و ادامه میدهد: دولت اجازه دهد متخصصان و
دانشگاهیها در کنار دولت، نظر و دیدگاه خود را ارائه دهند و طوری نباشد که مانند
برجام، بعدها کمبودها در توافق را متوجه شویم.
او با مثالی از آفریقاییهایی که با
چین شراکت اقتصادی داشتند، میگوید: آنها گفتند چینیها مانند ملخ هستند، محصول را
میخورند و زمین سوخته را باقی میگذارند.
دانشمند به سابقه عدم بازگشت پول
ایران از چین، اشاره کرده و میافزاید: چین برای بازگشت فروش نفت ایران به دلار
حتی پس از اتمام دوره تحریم قبلی، همراهی نکرد و اعلام کرد که آن را به یوان
پرداخت میکند. حتی وقتی درخواست کردیم که یوان را به دلار بازگردان، مطالبه ۱۵ درصد تفاوت قیمت کرده است. با چنین ملاحظاتی، قطعا باید دقت جدی و
کاملی در مورد هرگونه قرارداد با این کشور به کار گرفته شود.
ماجرای سند همکاری با چین چیست؟
©
Depositphotos / JaneUK
13:25
10.07.2020دریافت لینک کوتاه
مدتی است هیاهوی زیادی در باره طرح "برنامه همکاری های جامع 25 ساله ایران و چین" راه افتاده که بسیاری از محافل رسانه ای و سیاسی ایران را درگیر خود کرده.
این هیاهو در ابتدا توسط رسانه هایی
که وابسته به جریان های سیاسی مخالف ایران هستند راه افتاد و طبق معمول برخی در داخل
نیز دام آنها گیر کردند و به ماجرا دامن زدند.
متاسفانه اتفاقی که در موارد متعدد
رخ داده و رخ می دهد این است که رسانه های مخالف ایران از کارشناسان بسیار زبده
برای کار خود استفاده می کنند و آنها به خوبی می دانند از کجا می توانند روی
ایرانی ها از نظر روانی تاثیر بگذارند و چگونه جو سازی کنند و موج هایی راه
بیاندازند که خود رسانه ای های ایرانی ها هم با آن موج ها همراه شوند.
بدیهی است که دلیل اصلی راه
انداختن این جریان ها این است که آمریکایی ها از اینکه چنین برنامه و یا سندی میان
ایران و چین به امضا برسد بسیار ناراحت هستند وتلاش دارند به هر شکلی که شده این
توافق را به هم بزنند.
حتی آمریکایی ها توافق هسته ای
موسوم به برجام را به این دلیل به هم زدند که به این نتیجه رسیدند منافع اتحادیه
اروپا در این توافق بیش از منافع اقتصادی آنها است.
یعنی حتی اگر توافقی موجب آن شود که
متحدین آمریکا بیش از آمریکا نفع ببرند آنها این توافق را به هر شکلی شده به هم می
زنند.
شاید برخی ندانند که دلیل اصلی
سرنگونی عادل عبد المهدی نخست وزیر سابق عراق این بود که وی به چین رفت و توافق
سرمایه گذاری 200 ملیارد دلاری با آنها انجام داد و با روسها مذاکره کرد تا
تسلیحات روسی برای ارتش عراق تامین کند.
همین کافی بود تا آمریکایی ها
خیابان ها را در عراق بر علیه او تحرک کنند و در نهایت او را سرنگون کنند.
در سوریه همین که آمریکایی ها احساس
کردند پروژه های بازسازی این کشور می خواهد شروع شود و آنها سهمی در این باز سازی
نخواهند داشت قانونی به عنوان قانون قیصر را به اجرا کردند تا هیچ کس جرئت نکند در
سوریه سرمایه گذاری کند.
در لبنان امروزه این کشور شاهد یک
بحران اقتصادی بی سابقه است ومردم آن شدیدا به سوخت نیاز دارند اما آمریکایی ها از
کانال عوامل خود جلوی موافقت دولت لبنان برای خرید سوخت از ایران آن هم به لیره
لبنان را می گیرند، ماجرایی که طبق بر آورد همه کارشناسان می تواند بخش بزرگی از
مشکلات دولت لبنان را حل کند.
آنها به هر ترتیبی شده جلوی امضای
توافقنامه های همکاری ایران و لبنان در زمینه کشف و استخراج گاز را می گیرند تا
مبادا لبنان بتواند از گاز موجود در حریم دریایی اش بهره ببرد.
به هر صورت این مثال ها را زدم تا
خواننده متوجه باشد آنچه در باره اش هیاهو راه اندازی می شود عموما به این دلیل می
باشد که اسپانسر های آن رسانه ها به دنبال منافع خاصی می باشند.
برخی شخصیت های سیاسی هم ممکن است
بخواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند و با موج سواری بر فضای رسانه ای راه اندازی
شده از آن فضا بهره ببرند.
حال اگر برگردیم به موضوع تفاهم
نامه ایران و چین، باید بگویم طی سالهای اخیر این روابط دچار فراز و فرود های
بسیار زیادی شد که بنده خود حد اقل در بسیاری از موارد نظاره گر بسیاری از ماجراها
و اتفاقاتی بودم که رخ می داد و حتی در بسیاری از موارد با شخصیت ها و مسئولین
ایرانی و چینی به دلیل ارتباطات دوستی ای که داشتم در این موارد گفتگو کرده ام.
اولا باید به این مساله اشاره کنم
که هیچ کشوری اصلا کشور که هیچ، هیچ احدی اگر در مساله ای منفعتی نداشته باشد قدم
نمی گذارد و در مسایل بین المللی چیزی به عنوان احساسات و علایق شخصی وجود ندارد
همه چیز به حساب کتاب های دو دوتا چهارتایی و منافع کشورها بر می گردد.
اگر کشورها منافع مشترک داشته باشند
با هم همکاری می کنند و حتی شاید هم متحد شود و اگر نه در نهایت دورادور سلامی به
هم می رسانند.
همکاری و روابط ایران و چین به چند
هزار سال قبل بر می گردد و چیز جدیدی نیست اما در دوره ای به دلیل اینکه چینی ها
خود را در مرزهای خود محصور کرده بودند این روابط بسیار کمرنگ شده بود.
امروزه چین ابرقدرت اقتصادی دوم
جهان به حساب می آید و با توجه به ذخایر ارزی و توانمندی اقتصادی اش و مقایسه آن
با بدهی های دولت آمریکا می توان گفت از نظر مالی در رتبه اول جهان قرار دارد.
طبیعی است که هرگونه همکاری که
بتواند موجب آن شود تا چینی ها متقاعد شوند بخشی از سرمایه های خود را به ایران
بیاورند می تواند به نفع ایران باشد.
در دوران ریاست جمهوی آقای احمدی
نژاد، زمانی که شورای امنیت تحریم های جامعی را بر علیه ایران وضع کرد چینی ها
همکاری های اقتصادی زیادی با ایران انجام دادند و ایران به دلیل همین همکاری ها
توانست در مقابل این تحریم ها مقاومت کند.
Phاین همکاری ها تا زمان ریاست جمهوری
آقای روحانی هم ادامه یافت اما پس از امضای برجام اتفای که رخ داد این است که
شرکتهای اروپایی به ایران سرازیر شدند و ایرانی ها بسیاری از قرارداد ها را با
آنها امضا کردند و چینی ها را کنار زدند.
امری که موجب بی اطمینانی و گلایه
مندی از طرف چینی ها نسبت به ایرانی ها شد، به هر حال در زمان سختی آنها کنار
ایرانی ها بودند ولی ایرانی ها این رفتار چینی ها را نادیده گرفتند.
درست است که چینی ها در همکاری
اقتصادی با ایرانی ها منافع زیادی داشتند اما باید توجه داشت که اوضاع مالی و
اقتصادی چین آنقدر خوب است که نیاز به منافع مالی همکاری با ایران نداشته باشند
مضاف بر اینکه آنها به دلیل همکاری با ایران شدیدا تحت فشار آمریکا قرار داشتند و
بسیاری از شرکت های بزرگشان آسیب های سنگینی را متحمل شد که به مراتب بیشتر از
سودی بود که از همکاری با ایران عایدشان می شد.
برای اینکه یک مثال بزنم شاید
بسیاری در جریان باشند که شرکت هواوی متحمل تحریم های بسیار سنگین آمریکا شد به
دلیل اینکه با ایرانی ها همکاری کرد و به آنها گوشی موبایل و یا تجهیزات مخابراتی
فروخت، فقط جریمه ها و تحریم هایی که شرکت هواوی متحمل شده معادل کل سودی است که
چینی ها از همکاری با ایران داشته اند.
من در این زمینه با تعدادی از
مقامات چینی صحبت کردم و آنها اظهار می داشتند که علیرغم همه این ضرر ها دلیل اصلی
همکاری شان با ایران این است که در یک جبهه دیگر یعنی مقابله با سلطه آمریکا با
ایرانی ها همسو هستند و منافع خود را در آن سو می بینند.
به هر حال بر کسی پوشیده نیست که
ایرانی ها از نظر فرهنگی تمایل به همکاری اقتصادی با کشورهای غربی و اروپایی دارند
و به همین دلیل بلا فاصله پس از امضای برجام وزنه آن طرف سنگینی کرد.
برخی ممکن است بحث کالای چینی و
کالای اروپایی را مطرح کنند اما شاید تکرار مکررات باشد که خود اروپایی ها و
آمریکایی ها امروزه بزرگترین وارد کننده کالا و خدمات از چین هستند و تنها تفاوت
این است که برخی تاجران ما متاسفانه به دنبال کالای بنجل چینی می روند در حالی که
چینی ها انواع و اقسام کالاها با کیفیت های مختلف را بنا به سفارش مشتری تهیه می
کنند.
خوب مشاهده کردیم که آمریکایی ها از
برجام خارج شدند و اروپایی ها زیر همه توافقات خود با ایرانی ها زدند و میدان را
خالی کردند.
اینبار باز ایرانی ها به سمت چینی
ها رفتند تا آنها را دعوت به همکاری با ایران کنند اما چینی ها گله مند بودند که
چه تضمینی وجود دارد آنها ریسک کنند و با ایران همکاری کنند وفردا روزی دوباره
ایرانی ها همان کاری را که دفعه قبل با آنها کردند انجام ندهند وبا امضای توافقی
با اروپا یا آمریکا چینی ها را کنار نگذارند؟
در این بازار بسیار آشفته نفت جهانی
برای چینی ها بسیار راحت تر است از کشورهای همجوار ایران نفت خریداری کنند و موجب
غضب آمریکا قرار نگیرند تا بیایند از ایران نفت بخرند و کلی دردسر متحمل شوند.
جاده موسوم به کمربند چین واروپا را
آنها به راحتی می توانند از طریق مثلا عربستان سعودی وعراق و ترکیه به اروپا وصل
کنند تا از طریق ایران، ودر حالی که ایرانی ها هیچ سرمایه گذاری ای در این زمینه
حاضر نیستند انجام دهند سعودی ها به چینی ها پیشنهاد داده اند که خود بخش بزرگی از
هزینه ها را تقبل کنند تا فقط جاده ترانزیت کالای چینی از زمین آنها رد شود و نه
از طریق ایران.
حتی بحث صید ماهی که بسیاری نسبت به
آن حساس هستند باید توجه داشت که در آبهایی انجام می شود که محدوده های مشترکی با
همسایه های جنوبی ایران دارد و این همسایه ها حاضر هستند برای اینکه منفعتی به
ایران نرسد کل صید ماهی را رایگان به چینی ها بدهند.
البته اینجا تاکید کنم که بنده مثل
هر ایرانی دیگر پشتیبان این هستم که اول باید منافع ماهیگیران ما در نظر گرفته شود
و چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است، ولی باید توجه داشت که این ماجرا را
نباید بیش از آنچه که هست بزرگ کنیم.
شما از این ابتدای خط را بگیرید و
تا انتهایش که فرستادن توریست به ایران است را داشته باشید.
آیا اگر ما حمایت چین یا روسیه در
شورای امنیت را داشتیم تحریم های کذایی شورای امنیت بر علیه ایران وضع می شد؟
بدیهی است نداشتن این حمایت و
خودداری این دو کشور از استفاده از حق وتو بر علیه تحریم های شورای امنیت ضد ایران
به این دلیل بود که ما نتوانسته بودیم روابط سیاسی راهبردی با چین و یا روسیه
برقرار کنیم.
اینکه چین سالانه بخواهد تعداد
زیادی توریست به ایران بفرستد، توریست هایی که ارز نقد وارد مملکت می کنند و طبق
بر آورد های توریستی هر کدام چیزی حدود 5000 دلار گردش مالی در مملکت ایجاد می
کنند، گردش مالی ای که ده ها شغل در کشور را در بر می گیرد و پول نقدی است که به
راحتی همه تحریم ها را دور می زند و وارد ایران می شود.
آیا فکر می کنید که کشورهای دیگری
نیستند که حاضر هستند امتیازها و شرایط بسیار بهتری از ایران برای توریست های چینی
فراهم کنند تا به آنجا سفر کنند؟
خوب در این شرایط قرار بر این شد که
ایران یک تفاهمنامه همکاری جامع با چین داشته باشد تا به چینی ها اطمینان دهند که
اتفاقات قبلی رخ نخواهد داد و در مقابل هم چینی ها به ایرانی ها این اطمینان را
بدهند که روی همکاری و پشتیبانی اقتصادی و سیاسی و نظامی چین می توانند حساب باز
کنند.
در کل اصل ماجرای تدوین این سند
همکاری بر این اساس بود.
باید توجه داشت که در تعابیر سیاسی
معاهده با سند همکاری با قرارداد با پیمان با عهدنامه فرق دارند و الزامات آنها بر
کشورها متفاوت است.
در واقع برنامه یا سند همکاری بیشتر
نشان دهنده نیت کشورها در همکاری با یکدیگر است و از نظر قانونی تعهد قانونی ای را
برای طرفین ایجاد نمی کند بلکه فقط نوعی تعهد اخلاقی ایجاد می کند وبه نوعی به طرف
مقابل نشان می دهد که اینطرف در همکاری جدی است.
بنده از کانال هایی از برخی مفاد
این سند مطلع بودم منتظر بودم تا از یک منبع رسمی این سند منتشر شود اما به
هر حال قابل درک است که خودداری از انتشار این سند می تواند به این دلیل باشد تا
دشمنان دو طرف، یعنی آمریکایی ها متوجه نقشه های همکاری ایران و چین نشوند و
نتوانند از قبل برای به هم زدن آن برنامه ریزی کنند.
چند نسخه از این سند را که در گروه
های اجتماعی بود و خوب رسما تایید نشده بود را مطالعه کردم و در هیچ کدام موردی که
به حاکمیت ملی ایران و یا چین لطمه بزند مشاهده نکردم و نمی توانم درک کنم که چرا
چنین هیاهویی در باره این سند راه افتاده.
تنها تحلیلی که می توانم در این
زمینه داشته باشم این است که آمریکایی ها متوجه شده اند اجرای این سند می تواند
بخش بزرگی از مشکلات اقتصادی مردم ایران را حل کند و از طریق آن ایران می تواند
تحریم های آمریکا را دور بزند و طبیعتا تلاش دارند به هر وسیله ای که می توانند
همکاری ایران و چین را به هم بزنند.
نکات مطرح شده در این مقاله، نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده بوده و الزاماً عقاید هیئت تحریریه اسپوتنیک را بازتاب نمی دهد.
رکش های اولیه تفاهم نامه ایران و چین به هند خورد
©
AFP 2020 / Stringer
15:45
15.07.2020(به روز شده 15:52 15.07.2020) دریافت لینک کوتاه
هنوز تفاهم نامه همکاری طولانی مدت ایران و چین به امضا نرسیده آمریکایی ها و وابستگان به آنها زمین و زمان را به هم وصل کرده اند تا جلوی این تفاهم نامه را بگیرند.
همین یک قلم مورد ناراحتی آمریکایی
ها کافی است تا همه متوجه شوند اهمیت وارزش این تفاهم نامه تا چه حد می باشد و
عملا چه ضربه ای را به آمریکا و سیاست هایش بر علیه ایران وارد می کند.
حد اقل نتیجه این تفاهم نامه شکسته
شدن تحریم های آمریکا بر علیه ایران می باشد.
بحث همکاری های دیگر ایران و چین به
کنار.
حد اقل تا به حال هم همه متوجه شده
اند که چیزی در این تفاهم نامه وجود ندارد که منافع ملی ایران را به خطر بیاندازند
و همه پروپاگانداهای تبلیغاتی که آمریکا و وابستگانش بر علیه این تفاهم نامه راه
انداخته بودند طبل تو خالی بود.
می توان گفت روز گذشته اولین ترکش
های این تفاهم نامه به هند اصابت کرد، کشوری که چندین سال است توافق ساخت و مدیریت
بندر چابهار را با ایران امضا نموده اما سالها است به بهانه تحریم های آمریکا از
اجرای تعهدات خود سر باز می زند و اظهار می دارد چون نمی تواند پول به ایران منتقل
کنند عملا پروژه را هم نمی تواند فعلا اجرا کند.
تا هندی ها متوجه شدند که ایرانی ها
ممکن است بخواهند این پروژه را به چین واگذار کنند دست به کار شدند و به ایرانی ها
اعلام کردند که تصمیم دارند هیاتی برای گفتگو با ایرانی ها و رخصت گرفتن مجدد
اعزام کنند و بودجه پروژه را حاضر هستند نقدا به ایران منتقل کنند.
فراموش نکنید اهمیت این پروژه برای
آمریکایی ها حتی بیش از هندی ها است چون نان و آب سربازان آمریکایی در افغانستان
از طریق چابهار منتقل می شود.
کره ای ها هم از طریق میانجی گران
خود واسطه فرستاده اند که هفت ملیارد دلار پول ایران امانت پیش آنها است و می
خواهند با ایرانی ها گفتگوهایی را شروع کنند تا راه و چاره ای برای انتقال این پول
به ایران پیدا کنند.
توجه داشته باشید
تا قبل از مطرح شدن بحث تفاهم نامه ایران و چین، کره ای ها پول های ایران را بلوکه
کرده بودند و حاضر نبودند در مورد آن با ایرانی ها حتی صحبت کنند.
اروپایی ها هم به دست و پا افتاده
اند تا پروژه هایی را که چند سال است نیمه رها کرده اند مجددا به دست بگیرند و
اجرا کنند و اظهار می دارند راه و چاره ای برای انتقال پول به ایران از طریق سیستم
اینستکس پیدا کرده اند.
برخی کشورها هم با ایرانی ها ارتباط
برقرار کرده اند و اظهار داشته اند که آمریکایی ها بر اساس شرایطی به آنها اجازه
داده اند تا مقداری از منابع ایران را آزاد کنند.
بدیهی است همه این اقدامات بدون
هماهنگی آمریکا نبوده و نمی باشد و هیچ کدام از سیاستمداران این کشورها در شرایطی
نیستند که بدون اجازه آمریکا حتی آب بخورند.
کاملا مشخص است حالا که آمریکایی ها
احساس کرده اند احتمال دارد سیاست هایشان بر علیه ایران شکست بخورد به تب و تاب
افتاده اند تا هر جور که شده مجددا ایرانی ها را با وعده های توخالی خام کنند.
همین رویکرد ایالات متحده و متحدین
آن ثابت می کند که راه انتخاب شده توسط ایران برای همکاری با شرق خوب جواب داده و
باید ایرانی ها همین راه را پیش بگیرند و حتی اگر بنا باشد که راه همکاری ها با
دیگر کشورها هم باز شود باید چانه زنی کنند تا این بار شرایط محکم تر برای آنها
ایجاد شود تا مانند سابق برای ایرانی ها بازی در نیاورند و وسط کار دست ایرانی ها
را در پوست گردو نگذارند.
No comments:
Post a Comment