آیا تولد ما و قدم گذاشتن به این دنیا نخستین تجربهٔ ماست، و پیش از تولد جهان دیگری را -که هیچگاه به خاطر نمیآوریم- تجربه نکردهایم؟ یا اینکه ما قبل از ورود به این دنیا چیزی را تجربه می کنیم که هستی نیست؟
به نظر میرسد که هیچ جهانی آنطور که ما می شناسیم، قبل و بعد از زندگی کنونی وجود ندارد. رمان های علمی تخیلی بسیاری وجود دارند که در مورد جهان های دیگری فراتر از دنیای کنونی ما صحبت می کنند، جهان هایی در قالب های مختلف که ما قبل یا بعد از این زندگی تجربه می کنیم. ماهیت این رمانها مبتنی بر انسان است، زیرا ما در ظرفیتهای فیزیکی و ذهنی کنونی خود هستیم و زندگی متفاوتی را در دنیایی متفاوت میگذرانیم. پرسش این است که قبل از تولد تا زندگی کنونی و پس از مرگ چه چیزی را تجربه می کنیم. ب
بر اساس مذاهب، همه چیز از زمانی شروع می شود که ما به دنیا می آییم، و بسته به آنچه در این زندگی انجام می دهیم، دنیای دیگری وجود دارد که می توانیم تجربیات ذهنی و بدنی قابل مقایسه ای را تجربه کنیم. به نظر می رسد آن جهان مانند دنیایی است که ما اکنون در آن زندگی می کنیم، اما در دو محور مخالف یکدیگر، که بسته به اینکه به آموزه های آن ادیان اعتقاد داشته باشیم و از آنها اطاعت کنیم یا خیر، تجربه خواهیم کرد. باور دانش بر این است که جهان ما با زاده شدن آغاز می شود و با مرگ به پایان می رسد. اما گمان دیگری وجود دارد که ما از دنیایی دیگر وارد این جهان می شویم و از این دنیا به دنیایی دیگر و کاملاً متفاوت پای میگذاریم. ما ممکن است دو دنیای دیگر را تجربه کنیم که با جسم، ذهن یا هر چیزی که بتوانیم با دانش و ظرفیت های ذهنی کنونی خود تصور کنیم، قابل اندازهگیری نیستند و در باور کنونی ما نمیگنجند.ا
داستانی است در مورد شخصی که زندگی را دوبار تجربه کرده است، و ادعا
میکند که پیش از زندگی فعلی، زندگی دیگری کرده است. او ادعا میکند که در خانوادهای به
دنیا آمده، و در آن خانواده بزرگ شده بود. در سن رشد، بر اساس آنچه که او ادعا میکند،
ازدواج میکند و خانوادهای را اداره میکند تا به سن پیری میرسد و میمیرد. زندگی
فعلی او، بر اساس ادعایش، زندگی جدیدی است با پدر و مادر و زن و فرزندان متفاوت.
او در زندگی کنونی متاهل است و دارای فرزندان دیگری است، در حالی که همیشه زندگی دیگر خود را از ابتدا تا انتها به یاد میآورد.ا
فرض کنید ما قبل از تولد و در دنیای دیگری تجربه دیگری داشتیم که زندگی آنطور که ما می دانیم نبود و آن تجربه به دنیای فیزیکی و موجودات فیزیکی بستگی نداشت. وقتی می میریم همین اتفاق می افتد، اما از طریق یک تجربه کاملاً متفاوت و مجزا. وقتی به دنیا میآییم، بنا بر آنچه که گفتهاند، از هیچ به این دنیا قدم میگذاریم. سپس در شکل جدیدی به نام بدن و در دنیای جدیدی که دنیای کنونی ماست زندگی خود را آغاز میکنیم. ما مغزی داریم که به افکار و اعمال ما فرمان می دهد. فرض کنید که ما از ناکجاآباد ظاهر نشدیم، زیرا قبل از به دنیا آمدن، وجود متفاوتی داشتیم. وجودی که از نظر جسمی و ذهنی آنطور که اکنون تجربه می کنیم نبود، بلکه وجودی بسیار متفاوت بود. و چنین تجربهای پس از مرگ مجددا تکرار خواهد شد، گرچه به شکل دیگری.
بدین شکل که ما به دنیایی متفاوت می رویم، بسیار متفاوت از این جهان و بدون نیاز به داشتن بدن و ذهنی که در شکل زندگی کنونی خود به آن نیاز داریم، و حتی دنیائی متفاوت از آنچه که قبل از تولد و یا پس از تولد تجربه کردهایم.ا
ذهن ما به دلیل فکر ما و آنچه که در مغز ما میگذرد همواره در غلیان است. بگذارید بگوییم وجود ما، یعنی ذهن یا افکار ما، قبل و بعد از این زندگی در قالبی کاملاً متفاوت است، در حالیکه با یکدیگر نیز تفاوت دارند. وقتی ما می میریم، بدن فیزیکی ما می میرد، اما افکار ما به یک قلمرو دیگر می رود، گرچه آنهم فیزیکی و یا ذهنی نیست. زندگی کنونی ما رویایی خواهد بود که با تولد شروع می شود و با مرگ به پایان می رسد، و اینکه آیا این خواب را به خاطر می آوریم یا نه، مشخص نیست. پس از مرگ، ممکن است مانند بیدار شدن از یک رویا باشد، رویایی که ممکن است به خاطر نیاید، زیرا مغز یا فکری وجود ندارد. هیچ شباهتی به زندگی کنونی ما هم ندارد. دنیایی است بدون اشیاء مادی و تهی، چنانکه تنها یک نفر به صورت انفرادی وجود دارد، اما نه به معنای فیزیکی. این دنیایی است بدون هوا، ماده، فضا، و هرچه امروزه زندگی ما را تشکیل میدهد.ا
این البته یک فرضیه است، و اینکه آیا درست است یا نه، ممکن است هرگز در زندگی کنونی به آن پی نبریم. با این حال، چنین نظریهای این زندگی را رویایی فرض می کند که یک روز شروع می شود و در زمانی دیگر به پایان می رسد. قلمرو قبل و بعد از این زندگی مشخص نیست اما این احتمال وجود دارد که دنیایی که اکنون در آن زندگی می کنیم چیزی جز یک رویا و در میان وجودی جاودانه یا جایی بین دو قلمرو متفاوت نباشد. تنها چیزی که ما در مورد آن مطمئن هستیم زندگی فعلی است که روزی آغاز شد و در زمانی دیگر به پایان خواهد رسید، در دنیایی که اطمینان داریم که روزی از بین خواهد رفت. آیا پیش از آنکه این جهان نابود شود بشریت مکان دیگری برای ادامه حیات خود پیدا می کند، قابل تصور نیست، ولی احتمال آن وجود دارد. همچنان که همواره این امکان وجود دارد که ما از جهانی دیگر وارد دنیای فعلی شدهایم، و پس از مرگ به جهان متفاوت دیگری رهسپار خواهیم شد.ا
No comments:
Post a Comment