اندیشمند بزرگترین احساسش عشق است و هر عملش با خرد

Thursday, May 16, 2024

پایان ماجرا

یکی‌ از پرسش‌های بسیار کهن ولی‌ بدون پاسخ این است که چگونه است که انسان‌ها اکثرا به پایان ماجرا نمی‌اندیشند و کوشش‌شان در این نیست که از پایان زندگی دیگران پند بگیرند.ا

 

ما انسانها، به هر دین و مرام و عقاید فکری و اصول زندگی‌ که معتقد باشیم، می‌دانیم که پایان این زندگی‌ مرگ است. در این هیچگونه شبهه‌ای نیست، و هر لحظه شاهد و گواه آن هستیم. دنیائی که ما در آن زدگی می‌کنیم هیچ چیزی را برای همیشه و پایدار نگاه نمی‌دارد. می‌دانیم که سنگ‌ها می‌شکنند و در اثر باران و هوا خاک می‌شوند، خاک را باد می‌برد، همین باد گُل‌ها را پریشان می‌کند، درختان خشک و خورد می‌شوند، حیوانات یکدیگر را تغذیه می‌کنند و یا به مرگ طبیعی می‌میرند، همچنان که انسانها یا یکدیگر را از هم می‌درند، و یا در اثر طول عمر و یا به دلیل بیماری‌های مختلف می‌میرند، و حتّی کرات و ستارگان نیز برای مدت آشکاری دوام می‌آورند. هیچ چیزی در این جهان برای همیشه پایدار نیست.ا

هر یک از ما پسند و یا سلیقهٔ خاص خود را داریم و شکل و یا گونهٔ متفاوتی از دیگران برای زندگی‌ خود برگزیده‌ایم. هر یک از ما به یک سری ارزش‌های خاصی‌ معتقدیم. اعتقادات دینی و اجتماعی و طرز رفتارمان، و آنچه که به آن اصول زندگی‌ می‌گوییم با اصول زندگیِ دیگران متفاوت است. ما در یک خانواده با ارزش‌های مشخصی‌ بزرگ می‌شویم، ولی‌ هر چه به اجتماع و یا همایش بزرگتر نزدیک‌تر می‌شویم، ارزش‌های ما نیز اجتماعی‌تر می‌شوند. بسیار دیده‌ایم که بچه‌ها از نظر اخلاقی‌، مذهبی‌، سیاسی‌، و اجتماعی به راهی‌ متفاوت از راهی‌ که پدر و مادر برایشان تعیین کرده بودند رفته‌ا‌ند. ولی‌ همه در عاقبت به یک مسیر منتهی‌ میشوند، و آن مرگ است.ا

یکی‌ از دانش‌های ارزنده، تاریخ و آگاهی‌ از تاریخ است. وقایع گذشته و تاریخی‌ به ما نشان میدهند که گذشتگان چه مسیری را طی کرده بودند، و چگونه این مسیر آنها را به راه درست و یا نادرست هدایت کرد. به عنوان نمونه، چنانچه به سیاست دولت اسرائیل در قبال فلسطینیان بنگریم، نه تنها از نظر تاریخی‌، بلکه چنانکه در نشریات مرتب از آن سخن میرود، سیاست اسرائیل در قبال فلسطینیان با رفتار نازی‌ها با یهودیان در نیمه نخست قرن بیستم هماهنگی‌ دارد. با این تفاوت که نازی‌ها به کشتن و بیرون راندن یهودیان از کشوری که هر دو قوم در آن می‌زیستند پرداخته بودند، در حالیکه صهیونیست‌ها نه تنها خود مهاجرینی بیش نیستند، بلکه در پی راندن فلسطینی‌ها از سرزمین آبا و اجدادی خود هستند. از نظر روابط اجتماعی، اکثرا می‌توان شباهت‌های تاریخی‌ را یافت. بسیاری از اموری که ما انجام می‌دهیم قبلا اتفاق افتاده است، و آگاهی‌ از آن، از تکرار اشتباهات جلوگیری می‌کند. به عنوان مثال جنگ‌های تاریخی‌ به تفصیل در کتاب‌ها شرح داده شده‌ا‌ند، و اینکه اگر در نتیجهٔ یک جنگ قومی به هدفش که وسعت جغرافیایی بوده رسیده باشد، با جنگ دیگری تقسیمات جغرافیایی دوباره تغییر پیدا می‌کنند. نمونه‌اش کشور‌گشایی تزار‌های روسی و سپس کشور شوروی است، که چگونه آغاز و چگونه پس از کمتر از یک قرن نظام شورا‌ها پایان یافت و شوروی تکه پاره شد. دانش تاریخ و آموختن از آن فقط در مورد سیاسی‌ مثمر ثمر نیست، بلکه درس گرفتن از تاریخ در مسائل اجتماعی نیز بسیار مفید است، و حتّی در روابط دو انسان می‌توان با مطالعهٔ تاریخی‌ بهترین روش همزیستی‌ را یافت.ا

نگاه تاریخی‌ به یک مورد‌ که حتما همه شنیده و یا دیده‌ایم، و علاوه بر آن موضوع داستان‌های بسیاری بوده است، اندوختن مال می‌باشد. بسته به کُنش افراد، هر کسی‌ راه متفاوتی برای ازدیاد و افزایش اموالش بکار می‌برد. دلیل آن اهمیتی است که جامعه به ثروت میدهد، چرا که با ثروت عموما می‌توان احتیاجات مادی را خرید، و گاهی احتیاجات معنوی را نیز برآورده کرد. بنابراین، اگر دارای ثروتی نیستیم، می‌توانیم تظاهر کنیم که ثروتمندیم و در آسایش زندگی‌ می‌کنیم. ولی‌ اینگونه فکر کردن بسیار دشوار است. همین باعث میشود که برای افزایش دارائی خود به راه‌های ناسالمی تن دهیم. البته این بسته به شخصیت اشخاص مختلف شدت و ضعف دارد. اشکال کار در اینجاست که همین که شخصی‌ را می‌بینیم که ثروتمند است، او را با هوش و پشتکار‌دار و بهتر از خود فرض می‌کنیم. بدین دلیل این نوع طرز تفکر قسمتی‌ از فرهنگ ما شده است که در رفت و آمد‌های متداول سعی‌ می‌کنیم که به میهمان نشان دهیم که بیش از آنچه که او تصور می‌کند ثروت داریم. البته کسانی‌ هستند که به دلیل هوش و پشتکار به درجهٔ خاصی‌ از ثروت رسیده‌ا‌ند. ولی‌ بطور کلی‌ برتری ثروت، برتری شخصیت نیست. می‌توان جمع‌بندی کرد که کسی‌ که طرز تفکرش این باشد که از دیگری از نظر مالی سبقت جوید، به جای آنکه فقط به اندازهٔ احتیاجش نگاه دارد و آنچه را که مورد احتیاجش نیست بین دیگران تقسیمِ کند، انسان فداکاری نیست. البته بزرگترین اشکال، و از نظر کلی‌، ایراد در سیستمِ تقسیمِ ثروت توسط دولت‌هاست. همچنان که اگر بی‌خانمانی در خیابان و یا در هر محل عمومی‌ دیگری بخوابد گناهکار دولت است، چنانکه قصر‌های بی‌نظیر در مکانی یافت شوند که از لحاظ تجمل و شکوه نظیر آنها در آن منطقه دیده نشود و این متعلق به شخص خاصی‌ باشد، مقصر آن هم دولت است. بدون توجه به اینکه اشخاص چه نبوغ و تجربه و سوادی دارند، و از چه خانوده‌ای می‌آیند، منابع طبیعی باید بطور یکسان بین آنها تقسیمِ شود. اگر فردی به دلیل شخصی‌ و یا خانوادگی مانند دیگران تحصیلات و مهارت و پشتکار و به قول معروف جُربُزه نداشته باشد، این نباید در زندگی‌ مادی او تاثیر، و باعث فقر و کمبود معیشتیِ او نسبت به دیگران شود. یک دولت نمایندهٔ کلیه افراد یک جامعه بطور یکسان است؛ هر نفر یک رای. بنابراین دولت باید بکوشد که ثروت‌های جامعه نیز بطور یکسان بین افراد آن جامعه تقسیم میشود.ا

گرچه عموما ثروت به دنبال مقام می‌آید، ولی‌ مستلزم آن نیست. مقام داشتن خود یکی‌ از راه‌های برتری‌جویی است. کسانی‌ که شهرت و یا مقام دارند، عموما از آن به منظور دریافت منافع مادی استفاده می‌کنند. می‌توان به جرات گفت که در کلیه جوامع عموما کسانی‌ که به شهرت و مقام دست یافته‌ا‌ند، خود را از بقیه مستثنی، و تافتهٔ جدا بافته می‌دانند. از نظر تاریخی‌، کسانی‌ که ایران قبل از انقلاب را به خاطر می‌آورند، گواه این واقعیت هستند که اشخاصی‌ که قبل از انقلاب از نظر سیاسی‌، هنری، علمی‌، و سایر درجات اجتماعی شناخته شده بودند، پس از انقلاب و یکشبه به هیچ نزول کردند. کسانی‌ که رشته هنری و یا سیاسی‌ و یا هر رشته دیگری که آنها را به شهرت رسانده بود، با آنچه که رژیم اسلامی به آن معتقد بود در تضاد بودند، نه تنها شهرت خود را از دست دادند، بلکه بسیاری از آنها محاکمه شدند، و حتّی جمعیت کثیری به قتل رسیدند. اکثریت عظیم آنها، البته، از ایران فرار کردند و در اروپا و بخصوص آمریکا پراکنده شدند. ملاها، با اینکه از دیدگاه دانش و آگاهی‌ در مسائل هنری و علمی‌ و سیاسی‌ و غیرو به پای آن اشخاص قبل از انقلاب نمی‌رسیدند، و هیچگاه نخواهند رسید، با در دست داشتن قدرت پُلیسی‌ و نظامی، در کلیهٔ امور و شئون مملکتی صاحب نظر و صاحب امتیاز شدند. می‌دانیم که رژیم اسلامی صرفا با تائید آمریکا و کشورهای غربی که تحت تابعیت آمریکا بودند توانست در ایران پیاده شود، که البته دنباله رَویِ نخستینِ نیروهای چپ از خمینی به این امر کمک شایانی کرد. هم اکنون ملاها با تقسیم مقام‌های سیاسی‌ بین خود و هم‌کیشانشان، بر کلیهٔ ارکان مملکت چنگ انداخته‌ا‌ند، و راندن آنها از حکومت توسط ایرانیان، که اکثریت عظیمی‌ از این مردم از آنها متنفرند، بسیار دشوار است.ا

ما انسان‌ها به هم‌شکلی و تفارُق، گرچه در دو سوی مخالف یکدیگر هستند، علاقه داریم! بدین طریق که در تلاش این هستیم که خود را از کسانی‌ که از نظر اجتماعی در سطح پائینی می‌بینیم جدا کنیم، و به کسانی‌ که از نظر اجتماعی از خود بالاتر می‌دانیم نزدیک شویم. یکی‌ از وسائل رسیدن به این هدف مُد است. مُد انسان‌ها را از گروه خاصی‌ سوا کرده و به گروه خاص دیگری پیوند می‌زند. کسانی‌ که از نظر مالی بر دیگران برتری دارند، بهتر می‌توانند در این امر پیشرفت کنند. منظور از مُد فقط لباس و آرایش نیست، بلکه کلیه لوازم زندگی‌ و وسائل رفت و آمد و حتّی نوع خاصی‌ از اندیشیدن نیز هست. یکی‌ از صفات ما ایرانیان تجمل پرستی‌ است. آنچه به آن چشم و هم‌چشمی می‌گویند، تا برتری جویی و رقابت، همه انگیزه‌ای برای افزودن به تجملات است. البته هرچه سن ما بالاتر میرود و به پایان عمر خود نزدیک‌تر می‌شویم، علاقه ما نیز به برتری جویی کمتر میشود. گر چه تا پایان عمر کوشش در ازدیاد دارائی‌های خود، که شامل زندگی‌ پر زرق و برق هم میشود، داریم، بدون توجه به اینکه روزی می‌میریم و از زحمت افزایش مال که در طول سالها در پی آن بوده‌ایم، شخص دیگری بهره‌مند خواهد شد!ا

بسیاری هیچگاه هدف از زندگی‌ را درک نکرده‌ا‌ند. عده‌ای از آنها خود به زندگیِ خود پایان می‌دهند،  چرا که آگاهی‌ آنها از زندگی‌ از روی اشتباه بوده است. بسیاری از افراد دیگران را می‌کشند، که کاش این عده‌ خود را نابود میکردند! نمونهٔ بارز آن جنگ‌های بسیار است که رهبران کشور‌ها برای توسعهٔ جغرافیایی، و یا به دلیل ایدئولوژیکی به راه می‌اندازند. آنچه که ما به آن سیاست می‌گوئیم، باید روشی‌ برای ایجاد سیستمی‌ باشد که بتواند بطور یکسان منافع آن جامعه را بین کسانی‌ که آن سیاست شامل‌شان می‌شود تقسیم کند. در اکثر موارد، منافع آن سیاست به اندازه یا درصد کسانی‌ که در آن سیاست دخیل هستند تقسیم می‌شود، و نه بطور مساوی. به عنوان مثال، در سیستم‌های سرمایه‌داری مواهب آن سیستم با توجه به توانِ مالیِ افراد تقسیم می‌شود. این عدم مساوات در تقسیم منابع باعث درگیری‌های سیاسی‌، مذهبی‌ و عقیدتی می‌شود. البته صفاتی چون فخر، نفرت، خشم، انتقام، حسادت، چشم و هم‌چشمی، و برداشت‌ها و یا احساساتی‌ قوی و برانگیخته از چنین صفات و سرشت‌هائی نیز نتیجهٔ مرگباری میتوانند داشته باشند. عقاید هر کسی‌ برای خودش محترم است و واضح است که اشخاص همیشه در پی آن می‌باشند که به عقایدشان احترام گذاشته شود و بر طبق آن عقاید رفتار شود. چنانچه آن عقاید فقط آن شخص را در بر می‌گیرد و تاثیری بر جامعه نمی‌گذارد، این بستگی به آن شخص دارد که بر طبق آن عقاید رفتار کند یا خیر. نمونهٔ آن پوشش است، که شخص بسته به عقایدش البسه خود را تهیه می‌کند، و این وظیفهٔ دولت نیست که در آن دخالت کند و تصمیم بگیرد که البسه آن شخص تا چه حد باید بدن او را بپوشاند. اگر عقیدهٔ شخصی‌ به جامعه مربوط میشود، آن عقیده باید به آرا گذاشته شود و بر اساس آرای همگانی بر آن عقیده یا ایده ترتیب اثر داده شود.اا

بلند پایهترین احساس انسان‌ها عشق است، و این گاهی تولید دردسر می‌کند! یکی‌ از بزرگترین مشکلات انسان‌ها عشق و علاقهٔ آنها به کسانی‌ است که سن‌شان از آنها بیشتر است، و از این دنیا میروند و ماندگان در غم آنها می‌سوزند. این عموما در مورد عشق فرزندان به پدر و مادر و یا نسل‌های قبل از آنها صدق پیدا می‌کند. به این دلیل است که جوانان باید با جوانان دیگری که از نظر سنی‌ با آنها در یک رده هستند عشق و مراوده داشته باشند. این باعث می‌شود که علاوه بر پدر و مادر، همسر و فرزندانی نیز وجود دارند که مورد علاقهٔ آنها می‌باشند و از دست دادن پدر و مادر، که طبیعی است، آنها را دچار بحران نخواهد کرد. عموما مردان با زنانی که سن‌شان از آنها کمتر است ازدواج می‌کنند. در واقع، و با توجه به اینکه متوسط عمر زنان از مردان بیشتر است، درست عکس این باید عمل شود، یعنی‌ زنان با مردانی وصلت کنند که سن کمتری از آنها دارند، و بالعکس. برای آنکه زندگیمان دچار بحران نشود، باید همیشه در نظر داشته باشیم که عشقمان به دیگری موقتی است، و احتمال اینکه زندگی‌ هر دو در یک لحظه پایان گیرد، بسیار نادر است. بنابراین، بیشترین عشق را به معشوق بدهیم با این آگاهی‌ که برای این عشق پایانی است.ا

کسانی‌ هستند که همواره به این می‌اندیشند که قبل از ورود به این جهان کجا بوده‌ا‌ند و پس از مرگ به کجا میروند. عده‌ای از این افراد دنیا‌های دیگری را برای خود اختراع کرده‌ا‌ند. کسان دیگری هستند که فقط به دنیائی که از آن اطمینان دارند، یعنی‌ جهان فعلی، اندیشیده‌ا‌ند و همواره برای کشف این جهان سترگ تلاش کرده‌ا‌ند. ستاره شناسان به اقمار و خورشید‌هائی که از طریق تلسکوپ کشف کرده‌ا‌ند پرداخته‌ا‌ند و ما را با جهانی‌ که در آن زندگی‌ می‌کنیم، تا حدّی که توانسته‌ا‌ند به آنها دسترسی پیدا کنند، آشنا کرده‌ا‌ند. دانشمندان دیگری به کره‌ای که در آن زندگی‌ می‌کنیم پرداخته‌ا‌ند، و آنچه را که در قلّه‌های بالاترین کوه‌ها و در اعماق عمیق‌ترین آبها می‌گذرد به ما شناسانده‌ا‌ند. جهان ما آنچنان وسیع و شگفت‌انگیز است که شاید احتیاجی به اختراع دنیا‌های دیگر خارج از دنیای کنونی نداشته باشیم. مهم این است که در طول زندگی‌ خود، چه کوتاه و چه بلند، از انسانها و سایر موجودات زنده، و از طبیعت و آنچه که در اطرافمان می‌گذرد آگاهی‌ داشته باشیم و این آگاهی‌ باعث لذت شود. جهانی‌ که در آن زندگی‌ می‌کنیم بسیار زیباست و زندگی‌ ما را رنگین می‌کند، اگر به زیبائی‌های آن بی‌اندیشیم. چنان که بارها در این مقوله به آن اشاره شد، عاقبت همه چیز مرگ است. حال که می‌دانیم که از بین بلیون‌ها اسپرم ما شانس ورود به این جهان را داشته‌ایم، چرا به زیبائی‌های آن نپردازیم. تلاش کنیم که به جای جنگ و نفرت فقط به دوستی‌ بی‌اندیشیم، و این فرصت کوتاهی‌ را که به آن زندگی‌ نام نهاده‌ایم با تمام وجود و با شادی به پایان برسانیم.ا

No comments:

Post a Comment