انسانها از همهٔ گونهها و موجودات شرورترند. ما لازم نیست به دوران پیش از دایناسورها برگردیم تا وحشیگری و بربریت اجدادمان را تأیید کنیم. وقتی صبح از خواب بیدار می شویم و اخبار مربوط به وقایع روز قبل را بررسی می کنیم، حداقل یک گزارش از وقوع یک درگیری یا جنگ در نقطهای از این جهان، و حداقل گزارش یک قتل در کشوری که در آن زندگی میکنیم را میبینیم، میشنویم، و یا میخوانیم. با بررسی اخبار وقایع کشوری که در آن زندگی میکنیم، همواره به گزارشاتی برخورد میکنیم که دولت یا فرد و یا گروهی از مردم، به عنوان مجازات یا برای منافع شخصی، به فرد یا گروه دیگری آسیب میرسانند، و یا باعث کشته شدن فرد و یا افرادی میشوند. کشتن شهروندان به عنوان مجازات توسط دولتها خود داستان دیگری دارد.ا
حیواناتی که ما آنها را وحشی مینامیم، گونه های دیگر را میکشند تا خود و خانوادهشان را تغذیه کنند. آنها نوع و یا گونهٔ خود را کشتار نمیکنند. گرچه، بسیاری از حیوانات نر برای جفتگیری با سایر نرهای همنوع خود بر سر یک ماده میجنگند. این در واقع به صورت ژنتیکی به منظور بهبود ظرفیتهای فیزیکی و ذهنی گونهها در طول زمان ایجاد شده است. وقتی دو حیوان نر در حال جنگ هستند، زمانی که یکی متوجه میشود که به دلیل توانیهای جسمانیِ برترِ دیگری نمیتواند با آن رزمنده مبارزه کند، تسلیم رقیب می شود و صحنه جنگ را ترک میکند. مهمتر از آن، حیوان پیروز در این جنگ به دنبال شکستخورده به منظور سلاخی او نمیرود و او را رها میسازد. انسانها نیز همانند حیوانات گوشتخوار، سایر حیوانات را به منظور تغذیه میکشند، و گیاهان را رشد میدهند و مصرف میکنند. علاوه بر دلیلی که برای مبارزهٔ حیوانات ذکر شد، انسانها به دلایل بسیار دیگری با یکدیگر میجنگند، و پیروز در جنگ آن کسی است که طرف مقابل را نابود ساخته باشد. با این حال، دلیل اصلی کشتار انسانها برای تحمیل ایدئولوژی خود، علاوه بر کسب ثروت، و به منظور گسترش سرزمین خود است. بهترین نمونه آن را میتوان در نسل کسی اخیر فلسطینیان توسط صهونیستها مشاهده کرد. البته این جنایات صهیونیستها صرفا به منظور گسترش زمینهای خود صورت میگیرد؛ نظیر آنچه که دولت حامیشان، آمریکا، چند قرن پیش با سرخ پوستان کرد.ا
با نگاهی اجمالی به کشورهای جهان، پیشرفته ترین جوامعی که از مزایایی برخوردارند که با کشورهای دیگر قابل قیاس نیست، آنهایی هستند که ساختارهای ارتشی و فناوری نظامی پیشرفتهتری دارند. این بدان معناست که چنین کشورهای قدرتمندی به دلیل تقویت نیروهای مسلح خود، موقعیت اجتماعی خود را بهبود بخشیده اند و از این برتری برای پایین نگاه داشتن سایر ملیتها استفاده کردهاند. با بررسی صفحات تاریخ، و تا زمانی که ما به روایتهای تاریخی دسترسی داریم، همواره اینچنین بوده است. رومیان، یونانیان، ایرانیان و دیگر کشورهای برتر با پیشرفت در قدرت نظامی خود به چنین برتری دست یافتند. تسلط بریتانیا در اوایل قرن بیستم و ابرقدرتی آمریکا پس از جنگ جهانی دوم تا همین اواخر، نتیجه برتریهای نظامی آنها بوده است. ا
نیمی از جمعیت انسانی جهان، تا زمانی که تاریخ بتواند آن را تأیید کند، از پیشرفت باز مانده است. آنها زنان هستند، کسانی که از نظر ژنتیکی ضعیفتر، و از نظر فیزیکی کوچکتر و لطیفتر از جنس مخالف خود میباشند. زنان نه تنها نمیتوانند به طور متوسط از نظر فیزیکی با مردان رقابت کنند، بلکه از بسیاری از فعالیت هایی که مختص مردان است نیز محروم هستند. آنها مادران، دختران و خواهران ما هستند، اما کوچکتر و ضعیفتر از همتایان مرد خود میباشند. بنابراین مردان میتوانند اراده خود را بر آنها تحمیل کنند. حتی ادیان نیز آنها را در سطحی پایینتر و ذلیلتر از مردان نگاه میدارند تا به مردان خدمت کنند. مثلاً در اسلام باید موهایشان را بپوشانند، چون قرار است موهایشان جنس دیگر را تحریک کند! در هر سه دین بزرگ، اسلام و مسیحیت و یهودیت، آنها نمیتوانند به بالاترین سلسله مراتب مذهبی مانند آیتالله یا پاپ یا خاخام بزرگ برسند. آنها بر اساس آموزه های ادیان و هنجارهای جوامع خود ملزم هستند که همتایان مرد خود را راضی کنند و از نظر جسمی و فکری تسلیم آنها شوند. تا همین چند سال پیش حتی اجازه رای دادن به آنها داده نمیشد. سنگسار زنان در برخی جوامع در گذشته امری عادی بود. با این حال، آنها هستند که باید نُه ماه دوران بارداری سخت را تحمل کنند، و در نهایت در برابر شکنجهٔ جسمیِ تحمل ناپذیری همچون زایمان کودکان مقاومت کنند، تا نسل بشر گسترده شود. امروز وضعیت آنها بهتر از قرون گذشته است و در کشورهای آمریکایی و اروپایی حقوق بهتر و بیشتری دارند. با این حال، زنان هنوز در هیچ جامعهای از حقوق برابر با مردان برخوردار نشدهاند.ا
در قلمرو حیوانات، آنهایی که جثه بزرگتر و برتری دارند، دست بالاتر نیز دارند. اگرچه، این همیشه در بین همهٔ گونهها صدق نمیکند ، زیرا یک مار کوچک میتواند یک فیل آفریقایی را نیش بزند و بکشد. ولی در اکثریت مواقع، حیوان با جثهٔ درشتتر بر آنکه نحیفتر است برتری دارد. در قلمرو انسانها قول بر این است که آنکه مغز بزرگتری دارد میتواند دیگران را شکست دهد و یا در موقعیتی فراتر از دیگران حرکت کند. ولی ثابت شده است که لزوماً در همه جا و همیشه چنین فرضیهای تحقّق نمییابد. همانطور که قبلا ذکر شد، آنچه به جوامع بشری قدرت می بخشد، توانایی های تخریب آنهاست که ناشی از قدرت نظامی برتر و وسیعتر میباشد. امروزه یک رئیس جمهور یا رهبر یک کشور لزوما )و متأسفانه تقریباً در همه موارد( باهوشترین یا بهترین سیاستمدار نیست، بلکه کسی است که سیستم نظامی کشورش را برتر از دیگران حفظ می کند و تسلیم آنچه که مجتمع صنعتی نظامی نام گرفته است، میشود. نیازی به ذکر قدرت کسانی نیست که در کشورهای دیکتاتوری به سلاح و مهمات دسترسی دارند، بلکه حتی در کشورهایی که سیستم سیاسی خود را دمکراسی مینامند، تودههای مردم توسط نیروهای مسلح کنترل و هدایت میشوند. با نگاهی به آمار و ارقام درمیآبیم که اکثر جمعیت هر جامعه ای، تقریباً در تمام اوقات، با ایده های رهبران خود و روندهای سیاسی آن رهبران موافق نیستند. به عنوان مثال، ایالات متحده که دارای قدرتمندترین ارتش جهان است، از اواسط قرن بیستم که این کشور جنگی را در ویتنام آغاز کرد، پس از تبدیل شدن به یک ابرقدرت اقتصادی و ادامه جنگ های دیگر در بقیه قرن، و تا به امروز، هدفی جز تحت کنترل نگاه داشتن دولتها با تغییر رژیم، و قرار دادن یک دست نشانده در راس حکومت آن کشورها نداشته است.ا
در حال حاضر هر کشوری توسط ایدئولوژی خاصی اداره میشود، و گروههای کوچکی در هر یک از آن کشورها که برتری خود را با استفاده از زور و یا ثروت، و یا تحتالحمایه یک ابرقدرت بودن نشان میدهند، حاکمان سرزمینشان هستند. در کشورهای غربی، انحصارات و به ویژه آنهایی که مهمات تولید میکنند، کسانی هستند که رهبران را انتخاب میکنند. در کشورهای شرقی، عموما رهبران مذهبی قدرت را در دست دارند. از آنجائی که مذهب پدیدهای امیدوار کننده به جهانی موهوم است، این ایدئولوژی توسط حاکمان و سیاستمداران پشت پرده بین تودههای انسانی تبلیغ و ترویج میشود، تا زمانی که خود از غنائم این دنیا منتفع میشوند، آنها را به غنائم دنیای تصوری دیگری امیدوار کنند.ا
آنچه که ما به آن »دموکراسی غربی« می گوییم، طرحی است که به عنوان پیشرفته ترین و بهترین نظام سیاسی در جهان تبلیغ میشود. در این سیستم سیاسی، احزاب متفاوت نمایندگانی را کاندید میکنند که این نمایندگان بتوانند در هر یک از انتخابات ارزشهای سیاسی خود را تبلیغ، و بتوانند با به دست آوردن آرای بیشتر حزب خود را نمایندگی کنند. به عنوان مثال، تنها در ایالات متحده، طبق ویکیپدیا، هفده حزب سیاسی وجود دارد، که در آن هر نامزد از هر حزب برای ادارات دولتی مختلف نمایندگی میشود، که افراد وابسته به آن احزاب، سمتهایشان را تعیین میکنند. با نگاهی به مقامات منتخب برای بالاترین مقام، تنها نمایندگان دو حزب دموکراتیک و جمهوری خواه در حدود یک قرن گذشته انتخاب شده اند، همانطور که جدول زیر نشان میدهد:ا
چنان که در این جدول میبینیم، از چهل و هفت رئیس جمهور منتخب ایالات متحده، دو نفر اول از حزب فدرالیست، سه نفر بعدی از حزب دموکرات-جمهوری خواه، چهار نفر از آنها از حزب ویگ و سی و هشت رئیس جمهور باقی مانده از احزاب دموکرات یا جمهوری خواه میباشند. دلیل تسلط این دو حزب بر همه انتخابات چیست؟ پاسخ به این پرسش بسیار ساده است، چرا که احزاب دموکرات و جمهوری خواه به شدت توسط شرکت های بزرگ، به ویژه »مجتمع صنعتی نظامی« حمایت میشوند و این احزاب از این انحصارات بزرگ حمایت مالی بسیاری دریافت میکنند. این توجیه جنگ دائمی است که دولت آمریکا در چند دهه گذشته جنگها را برانگیخته یا آغاز کرده است. ا
البته مسّلم است که با آگاهی بیشتر از جنایات دولت های خود، نارضایتی در میان مردم افزایش می یابد. بر اساس گزارش مرکز تحقیقات پیو، نارضایتی در میان مردم دوازده کشور پردرآمد در حال افزایش است: ا
کشورهایی در نیمکره غربی قرار گرفتهاند که درآمد بالائی دارند، و سیستمهای سیاسیشان را دمکراسی غربی مینامند. این سیستم قرار است نشان دهندهٔ ارادهٔ اکثریت ساکنان هر کشور باشد. به عنوان مثال، بر اساس گزارش مرکز تحقیقاتی پیو، با گذشت زمان، آمریکاییهای بیشتری با جنایات دولت یهودی در فلسطین مخالفت میکنند، در حالی که دولت آمریکا از دولت اسرائیل حمایت میکند و مهمّات مدرنی را به این رژیم متخاصم ارائه میدهد، که این مهمّات هدفی جز کشتار گروهی ندارند. البته صدای شهروندان آمریکائی در مخالفت با سیاستهای دولت تغییری در این سیاستها ایجاد نمیکند، زیرا صدای شرکتها، بهویژه شرکتهای تولید کنندهٔ تسلیحات، استراتژیهای دولت آمریکا را در قبال سیاستهای بینالمللی تعیین میکند، و نه صدای تودههای مردم:ا
زمانی که سیستم سیاسی کشوری را فقط دو حزب تعیین میکنند، که سیاستهای هر دو حزب حفاظت از منافع اقلیت کوچکی از طبقات بالا و نه اکثریت مردم میباشند، چنان که مثال آن برای ثروتمندترین و پر نفوذترین کشور دنیا زده شد، عموما نتیجهای جز قربانی کردن طبیعت و زیر پا گذاشتن طبقات ضربه پذیر انسانی و سایر موجودات زنده نخواهد داشت. از این نظر نمی توان به آیندهای روشن برای انسانها امیدوار بود. و با توجه به اینکه انسانها پیشرفتهتر از سایر گونهها میباشند، در این مسابقه که هر چیزی به منظور افزایش دارائی ثروتمندان قابل پایمال شدن است، به آیندهٔ این کرهٔ خاکی چندان امیدی نمیتوان بست، به خصوص که انسانها با در دست داشتن انرژی اتمی، میتوانند و امکان آن هست که دنیا را یک شبه به نابودی بکشانند.ا
با توجه به فناوریهای ماهوارهای و اینترنتی، ما در زندگی روزمره خود به برتریهای شایانی دست یافتهایم و جهانهائی
را مشاهده میکنیم، که گرچه در حال حاضر قدرت سفر به آنها را نداریم، ولی دید ما از
دنیایمان بسیار وسیعتر شده است. در نتیجه، زندگی ما بسیار متفاوت از زندگی والدین و اجدادمان شکل گرفته است
؛ پیشرفتی که با گذشت زمان به سرعت ادامه مییابد. یکی از جالبترین پیشرفتها در زندگی ما، جستوجوی خارج از سیارهمان و فراتر از دنیایی است که میتوانیم با حواس پنجگانهمان درک کنیم. اگر همه تلاش ها و دانش بشر به جای اختراعات و فناوری های نظامی صرف علم برای پیشبرد افق جهانیِ ما می شد، دنیای ما بسیار متفاوت از آنچه امروز شاهد آن هستیم میبود. احتمالا اکنون
در دنیائی زندگی میکردیم که آنرا مدینهٔ فاضله نام نهادهایم.ا
No comments:
Post a Comment