اندیشمند بزرگترین احساسش عشق است و هر عملش با خرد

Wednesday, June 18, 2025

ایرانیان خارج از ایران

دور ز میهن شدم و خاک وطن ایران است

لیک افسوس که آن خاک کنون ویران است
 

در دوران قاجاریه و اوائل سلطنت پهلوی، فرانسویان به بسیاری از کشورهای آفریقائی و آسیایی سفر کرده بودند، و چون این کشور‌ها در مقیاس با فرانسه تکنولوژی پائین‌تری داشتند، تحت نفوذ سیستم امپریالیستی فرانسه قرار گرفتند و از این طریق نیروی کار مردم این کشور‌ها استثمار می‌شد. یکی‌ از این کشور‌ها ایران بود، و اولین گروه دانشجویانی را که دولت رضا شاه به خارج از ایران فرستاد، به مقصد فرانسه گسیل کرد. تا حدود دو یا سه نسل پیش، زبان دومی‌ که در دبیرستان‌ها و دانشگاه‌های ایران تدریس می‌شد نیز زبان فرانسه بود. پس از جنگ دوم جهانی‌ که پیروزمند این جنگ، چه از نظر نظامی و چه از نظر اقتصادی و فرهنگی‌ آمریکا بود، امپریالیسم آمریکا خود را جایگزین کشور‌های اروپائی، در آسیا و آفریقا کرد.ا

در نیمه نخست قرن بیستم، دو جنگ جهانی‌ صدمات شدیدی به پیشرفت دنیا، بخصوص در اروپا زد. رضا شاه که در اوائل جنگ دوم جهانی‌ بیطرفی ایران را در آن جنگ اعلام کرده بود، با توجه به نیروی نظامی ارتش نازی که بسیار پر قدرت بود، مجبور شد به ارتش آلمان اجازه دهد که برای حمله به روسیه شوروی از ایران عبور کند. پس از پایان جنگ دوم جهانی‌ که به شکست آلمان منتهی‌ شد، کشورهای پیروز در این جنگ تصمیم گرفتند که کشور آلمان را بین خود تقسیم کنند، و در ضمن سایر کشور‌های تحت نفوذ اروپائیان را نیز با آمریکا به مشارکت بگذارند. در کنفرانسی که در اواخر نوامبر و اوائل دسامبر سال هزار و نهصد و چهل سه میلادی بین نمایندگان متفقین، یعنی‌ چرچیل از انگلیس و استالین از شوروی و روزولت از آمریکا، بطور مخفیانه در سفارت شوروی در ایران انجام گرفت و به کنفرانس تهران مشهور شد، تصمیم به خلع رضا شاه به دلیل همکاری او با هیتلر گرفتند. نخست عزم بر آن بود که بازماندگان دولت قاجار را بر سلطهٔ ایران مستقر کنند. دولتیان ایرانی‌، مانند فروغی، با این تصمیم مخالفت کردند و تقاضا کردند که شاهزادهٔ رضا شاه، یعنی‌ محمد رضا، بر تخت سلطنت بنشیند.ا

در زمان حکومت پهلوی‌ها، کسانی‌ که دیپلم داشتند و یا دورهٔ دانشگاهی خود را در ایران دیده بودند و دورهٔ سربازی‌شان را نیز طی کرده بودند، می‌توانستند پاسپورت بگیرند و به خارج از کشور سفر کنند. سازمانهای بسیاری تاسیس شده بودند که برای گروهی از این اشخاص که تمایل به ادامهٔ تحصیل داشتند، از دانشگاه‌های خارجی‌، بخصوص در کشور‌های اروپائی و آمریکائی، پذیرش می‌گرفتند. در  دو دههٔ اختتامی سلطنت شاه که شرکت‌های غربی، بخصوص آمریکائی، شعبات بسیاری در ایران داشتند، زمانی‌ که فارغ‌التحصیلان به ایران باز می‌گشتند، این اشخاص می‌توانستند انتظار مشاغلی در این شرکت‌ها، با حقوق بالاتری نسبت به موسسات مشابه داشته باشند. در اینصورت، کسانی‌ که وسعشان می‌رسید به یک کشور خارجی‌ می‌رفتند، و چون علاوه بر یک مدرک تحصیلی‌ که کسب کرده بودند به یک زبان خارجی‌ نیز مسلط بودند، زمانی که به ایران بازگشتند، می‌توانستند حقوق بهتری از کارفرما‌هایشان، چه در موسسات ذکر شده و یا سایر سازمان‌ها، انتظار داشته باشند.ا

جوانانی که به دانشگاه‌های اروپا و آمریکا می‌رفتند، علاوه بر کسب تحصیلات، با فرهنگ جدیدی آشنا می‌شدند که با فرهنگی‌ که در ایران رایج بود بسیار متفاوت بود. از آنجائی که خانواده‌های اروپائی و آمریکائی به اندازهٔ خانواده‌های ایرانی‌ به یکدیگر وابسته نبودند، آن صمیمیت و از خودگذشتگی که ما ایرانیان نسبت به یکدیگر نشان می‌دهیم از فرهنگ آنها خارج بود. روابط افراد با یکدیگر نیز بیشتر جنبهٔ عُقلایی داشت و کمتر احساسی‌ بود. در سطح وسیع‌تر نیز روابط چنین بود. کسانی‌ که در رابطه با یکدیگر بودند، در مقایسه با ایرانیان، انتظار کمتری از یکدیگر داشتند. از طرف دیگر، انتقاد از سیاست و سیاست‌مداران بدون عکس‌العمل و یا تلافی از طرف دولت، چه توسط افراد و چه توسط روابط ارتباط جمعی‌ امری عادی بود. البته دولت‌های غربی که توسط سرمایه‌های بزرگ هدایت می‌شدند و می‌شوند، وقعی نیز به این انتقادات نمی‌گذاشتند، که این خود بحث جداگانه‌ایست.ا

در زمان پهلوی‌ها، آزادی در انتقاد و ابراز عقیده سیاسی‌ آن چیزی بود که در ایران وجود نداشت، و گرچه به دلیل ضعف شدید رژیم امروزه انتقاد از دولت از زمان شاه آزاد‌تر است، ولی‌ محدودیت در انتقاد از رژیم کماکان وجود دارد. در آن زمان کسانی‌ که در خارج از کشور به تحصیل اشتغال داشتند، پس از بازگشت به ایران این کمبود را شدیدا احساس می‌کردند. نیروهای سیاسی‌ دیگری که از خفقان رژیم شاهی به تنگ آمده بودند با این افراد دست به یکدیگر می‌دادند و به گسترش سازمان‌های سیاسی‌ بر علیه دولت می‌پرداختند. بدین ترتیب زندان‌های ایران پُر شده بود از افراد تحصیل کرده‌ای که فعالیت سیاسی‌ کرده بودند. زمانی‌ که کارتر رئیس جمهور آمریکا شد، از کشور‌های تحت سلطهٔ آمریکا خواست که آزادی‌های سیاسی‌ را در جوامع خود گسترش دهند. شاه مجبور شد که آزادی بیشتری به مخالفان سیاسی‌ بدهد و بسیاری از زندانیان، از جمله کلیهٔ ملاها را آزاد کند، و همین باعث سرنگونی رژیمش شد.ا

انقلاب سال هزار و سیصد و پنجاه و هفت ایران را می‌توان در زمرهٔ انقلابات بزرگ جهان قرار داد. کشور ایران یک سرزمین عقب نگاه داشته به منظور استثمار ذخائر وسیع معدنی آن توسط دولت‌های غربی بود. از زمان جنگ دوم جهانی‌، چنان‌که در بالا به آن اشاره شد، ایران تحت سلطهٔ کامل آمریکا درآمده بود. گرچه آخرین شاه ایران این وابستگی را نگاه داشته بود، ولی‌ آرزوهای او برای تبدیل ایران به ژاپن خاورمیانه دولت کارتر را نگران کرده بود. از طرف دیگر، با توجه به حفظ مقام منحصر به فرد خود از نظر سیاسی‌، یعنی‌ یک دیکتاتوری کامل، و پر کردن زندان‌ها از افرادی با افکار سیاسی‌ متفاوت، پایه‌های حکومتش را در داخل نیز سست کرده بود. فقط کافی‌ بود که نیروهای مخالف فرد صادق و مبارزی را به عنوان رهبری یک جنبش بیابند و همهٔ گروه‌ها و سازمان‌ها تحت آن رهبری نظام شاهی را مورد پرسش قرار دهند. در چهرهٔ خمینی چنین شخصیتی را دیدند و همه او را به عنوان رهبر  رهبر انقلاب، و نه رهبر کشور، پذیرفتند، بدون آنکه مطالعهٔ عمیقی در مورد اسلام و تاریخ این دین پر از خُدعه و فریب داشته باشند.ا

خمینی پس از آنکه با سلام و صلوات و تحت حفاظت و با پشتیبانی‌ اکثریت قریب به اتفاق نیروهای سیاسی‌، که او را به عنوان شخصی‌ سلیم و آزادی‌خواه روی دست بلند می‌کردند به ایران بازگشت، به کشتار وسیعی پرداخت و با اعلام اینکه خُدعه کرده بود، پایه‌های این رژیم تا خرخره فاسد را به ایرانیان حقنه کرد. نتیجهٔ این رژیم از ابتدا جنگ و خون‌ریزی بوده است. اکنون که کشور ما با بمب‌های آمریکائی توسط اسرائیل تکه تکه می‌شود، ملت ایران نه می‌توانند از خود در مقابل یک نیروی خارجی‌ سر تا پا مسلح به پر قدرت‌ترین سلاح‌هائی که بشر به خود دیده است دفاع کنند، و نه می‌توانند از این رژیم ننگین که نزدیک به نیم قرن جز جنگ و فلاکت و بدبختی به عنوان روابط بین‌المللی، و جز فقر و بدبختی و دریوزگی و فحشا به عنوان حکومت‌داری، برای ملت ایران نداشته است، عبور کنند.ا

بدتر آنکه اشخاصی‌ هستند که افسوس حکومت پیشین را می‌خورند، و کسانی‌ را که انقلاب کردند تکفیر می‌کنند. چنان‌که گفته شد، گرچه انقلاب ایران به دلیل فشار آمریکا به شاه که کشور را ترک کند بسیار سریع اتفاق افتاد و به مرحله‌ای که خود را از نیروهای ارتجاعی پاک کند نرسید، باید از کسانی‌ که هنوز هم چشم به رضا شاه دوم دوخته‌ا‌ند پرسش کرد که چگونه است که آن خاندان پهلوی که به آنها هزار فامیل می‌گفتند، سال‌های سال است که پس از انقلاب ایران در نیم قرن پیش در کشور‌های غربی به عیش و عشرت اشتغال دارند، بدون اینکه یکی‌ از آنها حتّی دقیقه‌ای کار کرده باشد. کسانی‌ که بدون وابستگی به هیچ گروه مذهبی‌، ولی‌ خواستار یک نظام سیاسی‌ دمکرات که شمولیت کلیه آحاد ملی‌ را در بر می‌گرفت، از انقلاب جان سالم بدر بردند، گواه آن هستند که اکثریت کسانی‌ که در انقلاب شرکت کردند نه خواست مذهبی‌ داشتند و نه رژیم شاه را غیر مذهبی‌ می‌پنداشتند. شاه تا لحظهٔ آخر عمرش به اسلام وفادار بود. انقلابیون، خمینی را نه برای رهبریِ کشور، بلکه به عنوان سمبل انقلاب که گروه‌های سیاسی‌ مختلف را هماهنگ کند، پذیرفتند. اشتباه آنها این بود که از دین، بخصوص دین اسلام، و دروغ و جنایت پیغمبر و امامانش، آگاهی‌ نداشتند. بدین ترتیب شخص پلیدی چون خمینی که قبل از بازگشت به ایران ادعا میکرد که همین‌که به ایران بازگردد به قم میرود و به عبادت می‌پردازد، همین‌که وارد ایران شد به کشتار کسانی‌ که با او دید سیاسی‌ یکسانی نداشتند پرداخت، و ایران را از وجود مردان و زنان سیاستمدار پاک کرد، که هنوز هم نیروی سیاسی‌ قابل توجهی‌ در ایران یافت نمی‌شود.  اشخاصی‌ که توانستند از تیغ بُرّان خمینی بگریزند، به کشور‌های خارجی‌ پناه بردند. کسانی‌ که قبل از انقلاب خارج از ایران زندگی‌ می‌کردند شاهد جمعیت کثیر و رو به افزونی که پس از انقلاب از ایران مهاجرت می‌کردند، بودند و هستند.ا

در کشور‌های اروپائی و بخصوص در آمریکا، ایرانیان بسیاری زندگی‌ می‌کنند. گرچه آمار دقیقی‌ وجود ندارد، ولی‌ به نظر می‌رسد که در مقایسه مهاجرین از کشور‌های مختلف به اروپا و آمریکا، ایرانیان از نظر علمی‌ و معیشتی در مقام والاتری قرار دارند. با توجه به اینکه اکثریت عظیمی‌ از این ایرانیان پس از انقلاب از ایران مهاجرت کردند، می‌توان به دانش، قدرت تفکر، و اندیشه‌های والای این افراد، در مقایسه با مهاجرین از کشور‌های دیگر پی برد. کسانی‌ که از کشورهای مختلف به کشور غنی‌تری مهاجرت می‌کنند، عموما به دلیل فقر مادی و یا شغلی‌، مکانی را که پدر و مادر و اجداد آنها در آن زندگی‌ کرده‌ا‌ند ترک می‌کنند. ولی‌ کسانی‌ که از ایران مهاجرت می‌کنند، نه به دلیل فقر مادی، بلکه به دلیل فقر فرهنگی‌ در نظام سیاسی‌ ایران، این کشور را ترک می‌کنند. ایرانیان بسیار موفقی‌ در هر رشته از هنر و صنعت در اروپا و آمریکا به شهرت می‌رسند. در غرب، نابغه‌های بی‌شماری در رشته‌های ریاضی‌، کامپیوتر، شیمی‌ و فیزیک، و هنرمندان بی‌شماری در سینما و تئاتر و نقاشی‌ و نویسندگی اصل و نسب ایرانی‌ دارند. درصد این اشخاص در اروپا و آمریکا در مقایسه با مهاجرین از ملیت‌های دیگر، قابل توجه است. هم اکنون که کشور ما در زیر پای جلّادی چون نتنیاهو، و با کمک ترامپ، لگد‌مال می‌شود، و آثار چندین هزار سالهٔ ما در زیر بمب‌های اجنبی نابود می‌گردد، چاره‌ای نداریم جز اینکه تا دفع نیروی خارجی‌ از کشورمان، از این رژیم فاسد حمایت کنیم. اگر ملاهای بیسوادی که در رأس جامعه ایران هستند، جای خود را به کسانی‌ که هم اکنون در کشوره‌های خارجی‌ مقامی برای خود کسب کرده‌ا‌ند واگذار می‌کردند، این کشور ضعیف و پایمال شده می‌توانست نگینی در قلب خاورمیانه باشد. گرچه باید اعتراف کرد که تنها خاصیت رژیم حاکم بر ایران این بوده است که اسلام و مذهب را بطور کلی‌ به ایرانیان شناساند.ا

No comments:

Post a Comment