اندیشمند بزرگترین احساسش عشق است و هر عملش با خرد

Monday, February 8, 2010

دموکراسی

دموکراسی‌ یک لغت یونانی است که از دو واژه دموس به معنی مردم و کراتیا به معنی‌ حکومت تشکیل شده است. بنا براین دموکراسی‌ یعنی حکومت مردم بر خودشان. منظور این است که حکومت توسط تعداد خاصی‌ نیست بلکه کلیه آحاد مردم بر خود حکومت میکنند

 در فرهنگ وبستر دموکراسی‌ چنین معنی شده است: ”1) دولت برای وبوسیله مردم به خصوص با رائ اکثریت؛ دولتی که قدرت اصلی‌ آن در دست مردم است و این قدرت یا بطور مستقیم یا غیر مستقیم توسط سیستم انتخابی و معمولا از طریق رائ گیری سازمان داده میشود 2) یک واحد سیاسی که یک حکومت دمکراتیک دارد 3) اساس و سیاست های حزب دمکرات آمریکا 4) مردم معمولی بخصوص وقتی‌ که در فرایند یک قدرت سیاسی است 5) عدم وجود امتیاز ارثی یا طبقاتی.“  بنا به این تعریف، کلّ افراد یک جامعه اشخاص بخصوصی را به عنوان دولت و برای مدتی‌ محدود تعیین میکنند. این اشخاص از طرف مردم وکیل هستند که قوانین برای آنها بگذرانند تا ارتباط مردم با یک دیگر سازمان یافته تر باشد ( کریم خان زند خود را وکیل الرعایا مینامید). هم چنین با گرفتن مالیات از مردم، موظف هستند برای مردم کار، بهداشت، و مسکن ایجاد کنند. این وظیفهٔ دولت در یک دموکراسی‌ است. این دولت برای مدت محدودی انتخاب میشود و چنانچه وظائف خود را آنچنان که مردم خواسته ا‌ند انجام نداد، عزل، و دولت دیگری جانشین آن میشود
چند روز پیش یکی‌ از صاحب منصبان چین در جواب خانم کلینتون (که به چین راجع به گوگل اعتراض کرده بود) گفته بود که آمریکا نمی‌تواند انتظار داشته باشد که همه دموکراسی‌ خود را از آنها تقلید کنند. آیا واقعا هر جامعه ای‌ دموکراسی‌ نوع خود را دارد؟ مثلا آیا چین که کشور بسته ایست و دولت حافظ منافع یک سرمایه‌ داری کنترل شده است، یک دموکراسی‌ دارد؟ دیکتاتوری چین برای همه آشکار است و احتیاجی به توضیح ندارد. ما هنوز تصویر تانک ها را در میدان تیننمن به خاطر داریم. هر چه که نظر دولت در مورد سیستم سیاسی چین باشد، از دموکراسی‌ با تعریف بالا بسیار دور است. دولت به ظاهر سوسیالیستی چین در عمل کاملا طرفدار سرمایه‌ است. از زمانی‌ که چین به تکنولوژی مادر دست یافت، با توجه به پشتوانه یی‌ که مائو برای آن به ارث گذاشته بود، به سرعت به سمت صنعتی شدن پیش رفت. در عین حال دولت چین با پیش گرفتن سیاست های جهان سرمایه‌، به همان سرعت در حال زیر پا گذاشتن خواسته های مردم ونابودی محیط زیست است. جالب اینجاست که کشورها یی که یک انقلاب خونین را پشت سر گذشته ا‌ند با رو ی‌ آوردن به سرمایه، ‌ناگهان دولت هایشان از سایر دولتهای سرمایه‌ داری ارتجأعی تر میشوند. شوروی (و کشورها یی که از اقمار سابق آن بودند)، چین، کشورهای اروپای شرقی‌، همه به دولت هایی تبدیل شده‌اند که با نظام های ضد انسانی‌ مثل رژیم احمدی نژاد معامله میکنند. شاید انقلاب فرانسه و نتایج بعدی آن نیز نمایشگر این واقعیت باشد که رژیم هایی که در نتیجه و پی آمد یک انقلاب خونین شکل میگیرند (از جمله رژیم اسلامی) به ارتجأعی ترین دولت ها تبدیل میشوند. کشور های چین و روسیه در نهایت به دولت های سرمایه‌ داری خشن و ضد مردمی تبدیل شده ا‌ند. با یک روسی‌ که با کمونیسم زیاد میانهٔ خوبی‌ نداشت و تا 15 سال پیش در روسیه زندگی‌ کرده بود صحبت می‌کردم. از او در مورد اوضاع مردم روسیه و سایر اقمار شوروی سابق در مقایسه با زمان گرباچف و جمهوری سوسیالیستی سوال کردم. او عقیده داشت که اوضاع از هر نظر برای مردم بدتر شده است، و کسانی‌ که به دلیل رابطه با دستگاه سابق به آلاف و علوف رسیده ا‌ند، بقیه مردم را زیر منگنه گذاشته ا‌ند
در کشور آمریکا، مردم این آزادی را دارند که هر چه میخواهند بگویند. این البته تاثیری در سیستم نخواهد داشت، چرا که اقلیتی در بالای حکومت وجود دارند و قوانینی را مینویسند که به نفع طبقه خودشان است. در سال ۱۷۷۶ قانون اساسی‌ آمریکا به نفع طبقه بورژوا و فئودال نوشته شد. بر طبق همین قانون البته کسی‌ را نمی‌شد به خاطر عقیده اش محاکمه کرد. آزادی مطبوعات هم چنین اجازه میداد که هر کسی‌ راجع به هر موضوعی بنویسد یا شعار بدهد. ۱۱۰ صد سال بعد در سال ۱۸۸۶، در محلی که به هی‌ مارکت سکوار مساکر (کشتار مردم در میدان بازار علوفه) مشهور است، در پی‌ یک بمب که هیچ وقت معلوم نشد چه کسی‌ آنرا کار گذشته بود، سخن رانان برای کسانی‌ که در همان زمان و در همان مکان برای دموکراسی‌ اجتماع کرده بودند، به دلیل اینکه عقایدشان مردم را تحریک میکرد محاکمه و تعدادی از آنها سال بعد به دار آویخته شدند. ۱۲۰ سال بعد دکتر جرج تلر مورد حمله یک گوینده دست راستی رادیو قرار می‌گیرد و بارها و شدیدا به دکتر تلر به خاطر انجام عملهای سقط جنین حمله میشود. تحت تاثیر آن تبلیغات منفی‌ که به طور مستمر و هدف گیرانه پخش میشد، یک دنباله روی ناآگاه این دکتر را میکشد. این بار قانون البته به کسی‌ که این شخص را تحریک کرده بود کاری ندارد و او را مصون از هر جرمی‌ میداند چون طبق قانون اساسی‌ فقط اظهار عقیده کرده است، و هرشهر وندی در اظهار عقیده آزاد است . قانونی که ۱۲۰ سال پیش چند نفر را اعدام کرد در این مورد اجرا نمی‌شود. در این صورت قانون در آمریکا همیشه در حال تغییر است، و تغییر همیشه به نفع سرمایه‌دار بزرگی‌ است که قانون گذار را بر سر کار آورده است. می‌توان گفت که اظهار عقیده در آمریکا وجود دارد. ولی‌ سیستم، محافظ اقلیت بالاست و اظهار عقیده اکثریت بدون سرمایه‌ و قدرت معمولاً کاری از پیش نمیبرد. از آن طرف، در آمریکا اکثر مردم برای بخش خصوصی کار میکنند. در بالای هرم هر بخش خصوصی یک دیکتاتور نشسته است. مدیر شرکت ها عموما سرنوشت کارکنان شرکت در دستشان است و در هر قسمت یا بخش نیز دیکتاتور های کوچکتر نشسته ا‌ند با همان قدرت دیکتاتوری. در این صورت سیستم سیاسی جامعه در عمل یک دیکتاتوری است. بحران کنونی در نتیجه همین عمل کرد است. در سال 1890، مری الیزابت لیس گفت: "وال استریت صاحب این کشور است. دیگر نمی‌توان گفت دولت مردم، به وسیله مردم، و برای مردم. باید گفت که دولت وال استریت، به وسیله وال استریت، و برای وال استریت." در همان سخنرانی‌ او اضافه کرد: "در آمریکا 30 نفر با ثروت بیش از نیم میلیارد دلار زندگی‌ میکنند، در حالیکه نیم میلیون نفر دنبال کار میگردند." در مورد بحران اقتصادی آن سال لیس گفت: "بانک مرکزی باید از بین برود و دولت به کشاورزان وام بدهد. قانون فلکلژر )از دست دادن املاک( باید از بین برود." او به مردم اطمینان داد که: "ما کنار خانه هایمان میمانیم و از پرداخت به نزول خوران خود داری می‌کنیم تا دولت دین خود را به ما ادا کند." سخنان این زن شجاع در حدود 120 سال پیش درد امروز مردم آمریکا را بیان می‌کند

در کشور ها‌ یی مثل ایران دیکتاتوری بصورت آشکار و نمایان است. دیکتاتور نه تنها به دمکراسی اهمیّتی نمیدهد بلکه آنرا به عنوان مانع اهداف شخصی‌ خود به هر طریق که بتواند از سر راهش بر میدارد. در حقیقت ایدئولوژی دیکتاتور بر منافع جامعه ارجحیت دارد. این چنین دولت ها یی همیشه به کوچکترین و محرمانه ترین موضوعات مردم دخالت میکنند. نه تنها دولت منتخب اکثریت توده نیست بلکه با اعمالی که انجام میدهد باعث دردسر و پریشانی مردم نیز میشود. این دولت ها معمولاً با زور اسلحه و پلیس و پاسدار و ارتش مردم را تحت سلطه خود قرار میدهند. برای مبارزه با چنین رژیمهای خودکامه ای راه های زیادی وجود ندارد. مردم ایران در جنبش اخیر بهترین راه ممکن را پیدا کرده ا‌ند، گرچه این راه بسیار دشوار است و جانهای بسیاری به وسیلهٔ این دولت خون آشام از دست داده میشوند. اکثر ایرانیان برون مرزی هنوز ماهیت این جنبش را نفهمیده اند. آنها با زیر سوال گرفتن ساختار نظام سی‌ ساله، از این جنبش که نخست و به عنوان اولین شرط به دنبال دموکراسی‌ است، عقب افتاده ا‌ند. در حقیقت کسانی‌ که همه دولتمردان را از یک قماش میدانند، به نفع رژیم عمل میکنند و به جنبش ضربه میزنند. همه از دموکراسی‌ حرف میزنند بدون اینکه تعریف دقیقی‌ از آن داشته باشند. چگونه ممکن است که به وجود یک شاه، یک رهبر، یک رئیس جمهور انتصابی و یا یک ولی‌ فقیه اعتقاد داشت، و در عین حال مردم را در سیاست مملکت شریک دانست. این دو کاملا مغایر یکدیگر هستند. دموکراسی‌ یعنی اینکه همه از هر رنگ و جنس و مذهب و نوع عقیده به عنوان آحاد مردم یک مملکت در شرایط کاملا مساوی باشند. مردم عاقل و بالغ، حأیز شرایط برای تصمیم گیری در مورد دولت خودشان شناخته شوند. هیچ گونه کلاسی، رشته ای ، تحصیلاتی، جنسی‌، مذهبی‌، و عقیده ای این شرط مساوی برای "مردم رائ دهنده" بودن را از انسانها نگیرد. مردم بتوانند در هر زمان که آن دولت وظائف خود را انجام نداد، دولتی را که تشکیل داده اند تغییر دهند. وظیفهٔ اساسی‌ دولت به وجود آوردن شغل (شغلی‌ که بتواند حداقل زندگی‌ را برای افراد تامین کند)، تامین بهداشت رایگان، و تامین مسکن رایگان برای همه و بیکسان است. اینها پیش پا افتاده ترین وظائف هر دولتی است. اگر مردم بتوانند دولتی را انتخاب کنند که این حداقل ها را برایشان تامین کند، آنها در راه دموکراسی‌ قدم گذشته ا‌ند

No comments:

Post a Comment