سالهاست که ما به دنبال پاسخی برای این پرسش هستیم که چگونه میتوانیم از دست استبداد رهائی پیدا کنیم. گروهی باور دارند که ما حافظهٔ تاریخی نداشته و از آنچه در طی قرون و اعصار بر سرمان رفته است آگاهی نداریم، و تلاشی هم برای خود آگاهی نمیکنیم. عدهٔ دیگری فرهنگ میهمان پرستی ما را سرزنش میکنند که در نتیجهٔ آن به راحتی تحت انقیاد دیکتاتورها قرار میگیریم. بعضی مذهب را دلیل عقب ماندگی و جهل ما میدانند. پارهای موقعیت جغرافیائی و سیستم ژئو فیزیکی یا زمین و آب و هوا را مقصر میدانند. گروهی دیگر تسلط امپریالیست های شرقی و غربی بر کشور ما را دلیل میاورند. بعضی اختلاط نژادی ما را با نژاد های پست تر عنوان میکنند. جامعه ما مانند سایر جوامع دیگر، ترکیبی است از گروه های مختلف که ایدئولگ ها این مظاهر را مورد بحث قرار میدهند، نفع پرستان منافع شخصی خود را در نظر میگیرند، لمپن ها عوامل دیکتاتورها هستند، و بیسوادان به راحتی تحت تاثیر ایدئولوژی های مختلف قرار میگیرند. ولی همیشه تعداد انگشت شماری هستند که جان خود را برای حصول به یک دمکراسی بر اساس یک ایدهٔ شخصی به مخاطره میاندازند. اینها معمولا اشخاص فرهیخته ای هستند که در موقیت های خطیر تاریخی تعدادشان به حدی میرسد که میتوانند یک جنبش را بر علیه مرتجعین هدایت کنند. برای بررسی بهتر باید تک تک این نظریات را شناخت. توجه به این نکته لازم است که هر شخصی منحصر به فرد است و گنجاندن افراد در گروه های مختلف هدف این بحث نیست، و دسته بندی کردن برای تسهیل در تجزیه و تحلیل است
تاریخ روشنگر بسیاری از واقعیات است. گفتیم بسیاری از واقعیات، و نه تمام واقعیات، چرا که تاریخ نویس دست به مزد فراوان داشته ایم و هنوز هم فراوان داریم. این وظیفهٔ تاریخ شناس است که تاریخ را بشکافد و کژی را از راستی جدا کند. و این وظیفهٔ ماست که به هر تاریخی نه اعتماد کنیم و نه بسنده، بلکه یک مطلب را از نقاط مختلف بشکافیم. به عنوان مثال در مورد زرتشت و دینی که او به ارمغان آورد کتاب های بسیار زیادی نوشته شده است
تاریخ ظهور زردشت را از هفده قرن قبل از میلاد تا زمان هخامنشیان، یعنی به فاصله دوازده قرن تخمین زده اند، که البته برآورد بسیار گسترده ایست. در مورد سایر پدیده های پیرامون زرتشت، حدس و گمان به همین وسعت است. کتاب های بسیاری در مورد زرتشت و فلسفه او به تحریر در آمده است. نویسندگانِ اکثر این کتب نظریات خود را بر اساس مدارک به دست آمده بیان کرده، با توجه به برداشت خود از آن مدارک نتیجه گیری میکنند. پژوهشگر ایرانی جلالالدین آشتیانی کتابی تحت عنوان “مزدیسنا و حکومت “ دارد، که زرتشت و پیام او را بررسی کرده است. شاید این کتاب (نسبت به سایر کتب در این زمینه) روشن گرانه تر و با تجزیه تحلیل بهتری نوشته شده باشد. او زندگی و افکار زرتشت را با تطبیق نظریات سایر مورخین با یکدیگر بررسی کرده، در خاتمه نظر خود را اعلام میکند. به نظر جلالالدّین آشتیانی، زرتشت یک پیغمبر ایرانی نبوده بلکه یک پیامبر آریا ئی میباشد، که قرنها پیش از فرهنگ آریائی و پارسی مستقر در فلات ایران میزیسته است. به نظر او تنها اثر باقیمانده از زرتشت همانا گاتاها ی اوست، و کتابهای بعدی از جمله مجموعه شعائر دینی اوستا (اپستاک)، یسناها، وندیداد، ویسپرد، دینکرت، و سایر کتب زرتشتی سالها و شاید قرنها پس از سروده های گاتاها تنظیم شدهاند. او گاتاها را سروده های راستین یک پیام آور گفتار و کردار و رفتار نیک میداند، و معتقد است که سایر نوشته های منتسب به زرتشت بر خلاف آنچه که زرتشت به آن ایمان داشت توسط مغ های نفع پرست زرتشتی ایراد شده اند
تاریخ ایران مانند تواریخ سایر ملل با اسطوره آغاز میشود. تاریخ طبری این اسطوره را به طور کامل، و در مقایسه با اسطورهٔ عبری، بیان میکند. فردوسی نیز در شاهنامه این تاریخ افسانه آمیز را به شعر میاورد. ولی تاریخ واقعی که به سند و مدرک متکی است، شروع زندگی در فلات ایران را از زمانی که اقوام آریا ئی از جنوب سیبری به سمت پائین مهاجرت کردند میداند. تا آنجا ئی که مدارک ناچیزی که در دست است نشان میدهند ، قبل از حکومت هخامنشیان که اولین حکومت جهان شمول مندرج در تاریخ بود، حکومت های متعددی از جمله بابل، سومر، اکد، لولوبی، کاسی، اورارتوئی، ارخوزی، سارد، و قوم های متعدد دیگر از جمله سکاها، کاپادوکیه، کادوسین، و نینوا در این سرزمین میزیستند. تخت سلیمان به تقریب به زمان پیش از مادها متعلق بوده است. در مورد کورش و سیلندر صلح و نام او در تورات به اندازهٔ کافی سخن رانده میشود و احتیاجی به تکرار نیست (گر چه اشاره به پیام او و اینکه باید همیشه آنرا به خاطر بسپاریم ضروری است). از آنزمان به بعد، هر رژیم جدیدی که به این فلات وارد شد، تا خون ریزی وحشیانهای نکرد پا نگرفت. البته افول هر سلسله پادشاهی به دلیل اندک انگاشتن مردم و ستم فراوان (همراه با جدال خانوادگی بین شاهزاده ها برای قدرت) بوده است. بدین ترتیب یونانی ها باعث اضمحلال هخامنشیان شدند، و کمتر از دو قرن بعد خود به دست پارتیان تار و مار شدند. جالب است که هر زمان که یک قوم از خارج ایران حمله کرده است، مردم به دلیل ظلم و جوری که از حکومت زمان دیده اند، راه گشای نیروی اجنبی بوده اند. این داستان در تاریخ ما بارها و بارها تکرار شده است. هرگاه فرماندهان سرزمین تحت سلطه خود را از ورود مهاجمین دور نگاه داشتند با پشتیبانی مردم امکان پذیر بوده است. آتروپاتن که شامل آذربایجان و قسمت های شمالی آن میشد، از دسترس سپاهیان اسکندر و همچنین لشگر پارتیان در امان ماند و قرن های متمادی با دادن خراج توانست صلح نسبی داشته باشد. ساسانیان بر پارتیان پیروز میشوند ولی در مقابل هجوم اعراب مسلمان مقهور میشوند. این تصور غلطی است که اعراب فرهنگ و زبان جدید را برای اولین بار به ایرانیان تحمیل کردند. حکومت های قبل از آنها هم، چه ایرانی و چه غیر ایرانی، فرهنگ ها و سنت های خاص خود را وارد فرهنگ عامه کردند. تازیان مسلمان به زودی سیستم پادشاهی را از ایرانیان آموختند و حکومت امویان را پایه گذاری کردند. بعد از عباسیان، کم کم حکومت های اسلامی رو به ضعف رفتند و جای خود را به رژیم های ترک دادند. حمله چنگیز و تیمور لنگ نقاط عطفی در حملهٔ اقوام وحشی ترک به این سرزمین بودند. حکومت های صفویه، افشاریه، زندیه، و قاجاریه رژیمهای مختلفی بودند که یکی پس از دیگری به این سرزمین حمله کردند و فرهنگ خودشان در فرهنگ ایرانی ادغام شد. در سی سال اخیر بارها از وسائل ارتباط جمعی برون مرزی شنیده ایم که میگویند در کشور ما چنین حکومت وحشی و ارتجاعی هیچگاه سابقه نداشته است. گفته میشود که رژیم جمهوری اسلامی همه ایرانیان را بی آبرو کرده است.
این گوشه ای از داد و قال جهانی است که عدّهای به اسلام ستیزی بر خواستهاند و قرآن آتش میزنند و عده دیگر تحمل و شکیبائی را خواستارند. البته بعضی که تحمل را تبلیغ میکنند بطور غیر مستقیم القا میکنند که متولیان اسلام تروریست و خونخوار هستند، که این نگاه ها را از جنگ طلبی و خونخواری خودشان منحرف میکند. متولیان اسلام هم اگر در شرق باشند شمشیر میکشند و انجیل میسوزانند و اگر در غرب باشند مصاحبه راه میاندازند که اسلام دین صلح و همدلی است، که البته خواهیم دید که چنین نیست
یادگیری تاریخ ایران راه های مختلفی را که نفوذ گران داخلی و خارجی بدان متوسل میشوند میاموزد، وهر آینه آگاهی از این تاریخ برای ما ضروری است. هجوم اقوام وحشی به فلات ایران بارها صورت گرفته است و هر بار که آنها بر حکومت محلی تفوق یافته اند، زندگی شهری را پیش گرفته اند. بهترین ابزار تسلط آنها به مردم مذهب بوده است و بدین دلیل، خود مذهبِ حکومتِ وقت را توسعه دادهاند. البته استثنا همیشه وجود داشته است، مثل هجوم تازیان که مذهب اسلام را به مردم با زور شمشیر تحمیل کردند. بنا بر این، این جمله که ما هیچوقت پدیده ئی مثل هجوم ملایان نداشته ایم نادرست است، و مثال های آنرا در آغاز هر سلسله شاهنشاهی میتوان جستجو کرد
تاریخ روشنگر بسیاری از واقعیات است. گفتیم بسیاری از واقعیات، و نه تمام واقعیات، چرا که تاریخ نویس دست به مزد فراوان داشته ایم و هنوز هم فراوان داریم. این وظیفهٔ تاریخ شناس است که تاریخ را بشکافد و کژی را از راستی جدا کند. و این وظیفهٔ ماست که به هر تاریخی نه اعتماد کنیم و نه بسنده، بلکه یک مطلب را از نقاط مختلف بشکافیم. به عنوان مثال در مورد زرتشت و دینی که او به ارمغان آورد کتاب های بسیار زیادی نوشته شده است
تاریخ ظهور زردشت را از هفده قرن قبل از میلاد تا زمان هخامنشیان، یعنی به فاصله دوازده قرن تخمین زده اند، که البته برآورد بسیار گسترده ایست. در مورد سایر پدیده های پیرامون زرتشت، حدس و گمان به همین وسعت است. کتاب های بسیاری در مورد زرتشت و فلسفه او به تحریر در آمده است. نویسندگانِ اکثر این کتب نظریات خود را بر اساس مدارک به دست آمده بیان کرده، با توجه به برداشت خود از آن مدارک نتیجه گیری میکنند. پژوهشگر ایرانی جلالالدین آشتیانی کتابی تحت عنوان “مزدیسنا و حکومت “ دارد، که زرتشت و پیام او را بررسی کرده است. شاید این کتاب (نسبت به سایر کتب در این زمینه) روشن گرانه تر و با تجزیه تحلیل بهتری نوشته شده باشد. او زندگی و افکار زرتشت را با تطبیق نظریات سایر مورخین با یکدیگر بررسی کرده، در خاتمه نظر خود را اعلام میکند. به نظر جلالالدّین آشتیانی، زرتشت یک پیغمبر ایرانی نبوده بلکه یک پیامبر آریا ئی میباشد، که قرنها پیش از فرهنگ آریائی و پارسی مستقر در فلات ایران میزیسته است. به نظر او تنها اثر باقیمانده از زرتشت همانا گاتاها ی اوست، و کتابهای بعدی از جمله مجموعه شعائر دینی اوستا (اپستاک)، یسناها، وندیداد، ویسپرد، دینکرت، و سایر کتب زرتشتی سالها و شاید قرنها پس از سروده های گاتاها تنظیم شدهاند. او گاتاها را سروده های راستین یک پیام آور گفتار و کردار و رفتار نیک میداند، و معتقد است که سایر نوشته های منتسب به زرتشت بر خلاف آنچه که زرتشت به آن ایمان داشت توسط مغ های نفع پرست زرتشتی ایراد شده اند
تاریخ ایران مانند تواریخ سایر ملل با اسطوره آغاز میشود. تاریخ طبری این اسطوره را به طور کامل، و در مقایسه با اسطورهٔ عبری، بیان میکند. فردوسی نیز در شاهنامه این تاریخ افسانه آمیز را به شعر میاورد. ولی تاریخ واقعی که به سند و مدرک متکی است، شروع زندگی در فلات ایران را از زمانی که اقوام آریا ئی از جنوب سیبری به سمت پائین مهاجرت کردند میداند. تا آنجا ئی که مدارک ناچیزی که در دست است نشان میدهند ، قبل از حکومت هخامنشیان که اولین حکومت جهان شمول مندرج در تاریخ بود، حکومت های متعددی از جمله بابل، سومر، اکد، لولوبی، کاسی، اورارتوئی، ارخوزی، سارد، و قوم های متعدد دیگر از جمله سکاها، کاپادوکیه، کادوسین، و نینوا در این سرزمین میزیستند. تخت سلیمان به تقریب به زمان پیش از مادها متعلق بوده است. در مورد کورش و سیلندر صلح و نام او در تورات به اندازهٔ کافی سخن رانده میشود و احتیاجی به تکرار نیست (گر چه اشاره به پیام او و اینکه باید همیشه آنرا به خاطر بسپاریم ضروری است). از آنزمان به بعد، هر رژیم جدیدی که به این فلات وارد شد، تا خون ریزی وحشیانهای نکرد پا نگرفت. البته افول هر سلسله پادشاهی به دلیل اندک انگاشتن مردم و ستم فراوان (همراه با جدال خانوادگی بین شاهزاده ها برای قدرت) بوده است. بدین ترتیب یونانی ها باعث اضمحلال هخامنشیان شدند، و کمتر از دو قرن بعد خود به دست پارتیان تار و مار شدند. جالب است که هر زمان که یک قوم از خارج ایران حمله کرده است، مردم به دلیل ظلم و جوری که از حکومت زمان دیده اند، راه گشای نیروی اجنبی بوده اند. این داستان در تاریخ ما بارها و بارها تکرار شده است. هرگاه فرماندهان سرزمین تحت سلطه خود را از ورود مهاجمین دور نگاه داشتند با پشتیبانی مردم امکان پذیر بوده است. آتروپاتن که شامل آذربایجان و قسمت های شمالی آن میشد، از دسترس سپاهیان اسکندر و همچنین لشگر پارتیان در امان ماند و قرن های متمادی با دادن خراج توانست صلح نسبی داشته باشد. ساسانیان بر پارتیان پیروز میشوند ولی در مقابل هجوم اعراب مسلمان مقهور میشوند. این تصور غلطی است که اعراب فرهنگ و زبان جدید را برای اولین بار به ایرانیان تحمیل کردند. حکومت های قبل از آنها هم، چه ایرانی و چه غیر ایرانی، فرهنگ ها و سنت های خاص خود را وارد فرهنگ عامه کردند. تازیان مسلمان به زودی سیستم پادشاهی را از ایرانیان آموختند و حکومت امویان را پایه گذاری کردند. بعد از عباسیان، کم کم حکومت های اسلامی رو به ضعف رفتند و جای خود را به رژیم های ترک دادند. حمله چنگیز و تیمور لنگ نقاط عطفی در حملهٔ اقوام وحشی ترک به این سرزمین بودند. حکومت های صفویه، افشاریه، زندیه، و قاجاریه رژیمهای مختلفی بودند که یکی پس از دیگری به این سرزمین حمله کردند و فرهنگ خودشان در فرهنگ ایرانی ادغام شد. در سی سال اخیر بارها از وسائل ارتباط جمعی برون مرزی شنیده ایم که میگویند در کشور ما چنین حکومت وحشی و ارتجاعی هیچگاه سابقه نداشته است. گفته میشود که رژیم جمهوری اسلامی همه ایرانیان را بی آبرو کرده است.
این گوشه ای از داد و قال جهانی است که عدّهای به اسلام ستیزی بر خواستهاند و قرآن آتش میزنند و عده دیگر تحمل و شکیبائی را خواستارند. البته بعضی که تحمل را تبلیغ میکنند بطور غیر مستقیم القا میکنند که متولیان اسلام تروریست و خونخوار هستند، که این نگاه ها را از جنگ طلبی و خونخواری خودشان منحرف میکند. متولیان اسلام هم اگر در شرق باشند شمشیر میکشند و انجیل میسوزانند و اگر در غرب باشند مصاحبه راه میاندازند که اسلام دین صلح و همدلی است، که البته خواهیم دید که چنین نیست
یادگیری تاریخ ایران راه های مختلفی را که نفوذ گران داخلی و خارجی بدان متوسل میشوند میاموزد، وهر آینه آگاهی از این تاریخ برای ما ضروری است. هجوم اقوام وحشی به فلات ایران بارها صورت گرفته است و هر بار که آنها بر حکومت محلی تفوق یافته اند، زندگی شهری را پیش گرفته اند. بهترین ابزار تسلط آنها به مردم مذهب بوده است و بدین دلیل، خود مذهبِ حکومتِ وقت را توسعه دادهاند. البته استثنا همیشه وجود داشته است، مثل هجوم تازیان که مذهب اسلام را به مردم با زور شمشیر تحمیل کردند. بنا بر این، این جمله که ما هیچوقت پدیده ئی مثل هجوم ملایان نداشته ایم نادرست است، و مثال های آنرا در آغاز هر سلسله شاهنشاهی میتوان جستجو کرد
No comments:
Post a Comment