در مورد انسان و انسانیت دو مکتب وجود دارد، که یکی فراگیر و دیگری انحصاری نام گرفته است. روش تفکر فراگیر فرض می کند که همه انسان ها از نظر ظرفیت ذهنی، امیدها، ترس ها، آرزوها و تعاملات اجتماعی یکسان هستند. تفاوت در جامعه است، یعنی جایی که انسان در آن بزرگ شده و به سبک زندگی آن عادت کرده است. مکتب فکری دیگر به طرد شدن معتقد است و فرض میکند که همه افراد متفاوت هستند و هر ویژگی برای هر انسانی منحصر به فرد است. بر اساس این طرز تفکر، یک فرد می تواند ذاتاً فعال یا تنبل یا باهوش یا احمق یا اجتماعی یا غیر اجتماعی باشد. این دو مکتب فکری در دو طیف متضاد تصور کلی انسانی قرار دارند، دیدگاههایی که مبنای انتقادیِ یک اقلیت کوچک است. باورهای بقیه مردم جهان بین این دو عقیدهٔ افراطی قرار دارند.م